تاریخچه حجاب در ایران مانند سایر تمدن های باستانی تا هزاران سال قبل از میلاد مسیح قدمت دارد. حجاب در ایران از دوران باستان میان زنان رایج بوده است. تجلیات حجاب در آثار باستانی ایران تا حدی است که برخی از تاریخنگاران مانند ویل دورانت معتقدند حجاب از ایران به کشورهای دیگر راه پیداکرده است. استرابون در توصیف پوشیدگی ایرانیان مینویسد: ایرانیان اگر بخشی از بدنشان برهنه باشد آن را بی شرمی میدانند و همیشه بلند لباس میپوشند.(تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص۱۴۰)

جام نقره ای زن ایلامی-تاریخچه حجاب در ایران

جام نقره ای زن ایلامی، ۲۲۰۰ سال قبل از میلاد

گفتنی است زنان ایرانی پیش از اسلام حجاب داشتند ولی حدود حجاب اسلامی پس از اسلام رایج شد. از دوره های پیش از اسلام داشتن پوشش روی سر، بصورت های عمامه، دستار، کلاه و تاج در بین مردان و روسری و چارقد، چادر، مقنعه، لچک در بین زنان متداول بود. البته در هر دوره شکل این سرپوش تغییر کرد.

در این مطلب تاریخچه حجاب در ایران از دوران باستان تا امروز، بصورت مصور روایت شده است. مطالعه تاریخچه حجاب و در کنار آن بررسی وضعیت زن در خانواده و در جامعه در دوره های مختلف، می تواند تاثیر پوشش بر جایگاه خانوادگی و اجتماعی زن را روشن کند.

 

پیش از آریایی ها

آشوریان

جیمز لیور(تاریخنگار) می‌نویسد: « در نقش برجسته‌های نینوا چهره‌ی زن ها به ندرت دیده می‌شود در حالیکه چهره مردان فراوان به چشم می‌خورد. دانستن این نکته جالب است که به موجب قانونی که حدود ۱۲۰۰ سال قبل از میلاد وضع شده بود، زنان شوهردار آشوری مجبور بودند در ملاءعام روبنده به چهره داشته باشند.

تن پوش آزاد (بدون فرم و ساده و در حقیقت بدون دوخت) مانند تن پوش آشوری ها، مصری ها، رومی ها و یونانی ها نشانه ای از تمدن و بزرگی در آن دوره بوده است و تن پوش های چسبان و دوخته شده نوعی توهین و بی تمدنی تلقی می شده است. » (کتاب تاریخ پوشاک اقوام ایرانی)

 

تاریخچه-حجاب-در-ایران-باستان-بین-النهرین-زن-سومری-hi-hijab.com

مجسمه متعلق به منطقه بین النهرین،۳۰۰۰ سال قبل از میلاد

 

مادها

در کتاب «پوشاک باستانی ایرانیان» نوشته جلیل ضیاءپور درباره پوشش مادها  (Medes)  آمده: «اصلی که باید در نظر داشت، این است که طبق نقوش برجسته و مجسمه های ما قبل میلاد، پوشاک زنان آن دوره از لحاظ شکل (با کمی تفاوت) با پوشاک مردان یکسان است.» نویسنده در ادامه در توضیح نقوش بر جای مانده می نویسد: «مرد و زن به واسطه اختلافی که میان پوشش سرشان وجود دارد، از هم تمیز داده می شوند. به نظر می رسد که زنان پوششی نیز روی سر خود گذارده اند و از زیر آن گیسوهای بلندشان نمایان است.»

 

تاریخچه-حجاب-در-ایران--باستان-تمدن-بین-النهرین-hi-hijab.com

زن سومری، ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد

 

هخامنشیان (آریایی ها)

پوشاک زنان آریایی

در کیش آریایی زنان محترم محجوب بوده اند. ویل دورانت در کتاب «تاریخ تمدن» مینویسد: غالب پارسیان برهنه بودن حتی قسمتی از بدنشان را بی‌شرمی می‌دانند و همیشه بلند لباس می‌پوشند.  در زمان داریوش، زنان طبقات بالای اجتماع جز در تخت روان و روپوش دار از خانه بیرون نمی‌آمدند. در نقش‌هایی که از ایران باستان بر جای مانده است هیچ صورت زن دیده نمی‌شود. (تاریخ تمدن)  ملکه ها و زنان اشراف با چادر و زنان خدمتکار بدون حجاب بودند.  (پوشاک در ایران زمین)

 

تاریخچه-حجاب-در-ایران-باستان-هخامنشیان-hi-hijab.com

نقش برجسته ایران باستان

 

 

از روی برخی نقوش بجامانده از دوره هخامنشیان، به زنانی برمی خوریم که پوششی جالب دارند. پیراهن آنان پوششی ساده و بلند یا دارای راسته چین و آستین کوتاه است. زنان دیگری نیز هستند که از پهلو به اسب سوارند. اینان چادری مستطیل بر روی همه لباس خود افکنده و در زیر آن، یک پیراهن با دامن بلند و در زیر آن، پیراهن بلند دیگری تا به مچ پا نمایان است. (پوشاک زنان ایرانی، جلیل ضیاءپور)

در مُهر سنگی استوانه ای مربوط به این دوره که در موزه لوور پاریس نگهداری میشود، ملکه ای با لباس و تاج و چادر زنان هخامنشی بر مسند شاهانه ای تکیه زده است و پاهایش بر روی چهار پایه ای کرسی مانند قرارگرفته است. همچنین ندیمه هایش درمقابلش ایستاده اند و سرپوش به سر دارند.

شاهد دیگری که بسیاری بعنوان سند باحجاب بودن زنان ایرانی از آن نام میبرند فرش پازیریک است. در مقبره های پازیریک واقع در شوروی سابق، قطعه فرش کوچکی مشتمل بر  مربع هایی بدست آمده که یکی از شرق شناسان روسی بنام رونکه آن را متعلق به عهد هخامنشی می داند.

این فرش ظریف که هر سانتیمتر مریع آن از یک طرف دوگره و از طرفی دیگر بیست و چهار گره دارد نشان میدهد که زنان آن دوره چهره خود را نمی پوشاندند. ولی چنانکه این فرش نشان میدهد زنان آن دوره از پارچه شنل مانندی که روی سر  می انداخته و حالتی شبیه به چادر داشته است استفاده می کردند. (پوشش زن در گستره تاریخ، طیبه پارسا)

پلوتارک مورخ یونانی در مورد شرایط ایران در زمان هخامنشیان می‌نویسد: «هر گاه لازم است زنان ایرانی از خانه خارج شوند و به سفر روند، درون چادرهای دربسته‌ای می‌نشینند و چادر را بر روی گردونه‌ای قرار می‌دهند و حمل می‌نمایند.»

احمد کسروی نتیجه می‌گیرد که استفاده از چنین چادری ویژه توانگران بوده و افراد عادی جهت رفت‌وآمد مشابه کوچکتر آن را بر سر می‌گرفته‌اند و به تدریج ظاهر آن تغییر کرده و به صورت امروز درآمده ولی نام چادر همچنان بر آن باقی مانده‌است.

 

تاریخچه-حجاب-در-ایران-باستان-هخامنشیان-فرش-پازیریک-نگاره-داسکیلیون--hi-hijab.com

 

تاریخچه-حجاب-در-ایران-باستان-هخامنشیان-زنان-نقاب-زده-hi-hijab.com

تاریخچه-حجاب-در-اران-باستان-هخامنشیان-چادر-hi-hijab.com

ملکه هخامنشی با ندیمه هایش

تاریخچه-حجاب-در-ایران-باستان-هخامنشیان2-hi-hijab.com

تابوت سنگی ساتراپ، موزه استانبول

تاریخچه-حجاب-در-ایران-باستان-هخامنشیان-خدمتکاران--hi-hijab.com

زنان خدمتکار با پوشش متفاوت، دوره هخامنشی

پوشاک مردان آریایی

مردان پارسی مانند زنانشان از نمایش بدن برهنه خود احساس شرم می کردند و جز دو دست، نمایش برهنه هریک از قسمت های بدن را خلاف ادب میشمردند. به همین دلیل سر تا پای آنها با سربند و کلاه و جبه و ردا و پاپوش ( شلوار یا جوراب شلواری و کفش) پوشیده میشد. حتی در زیر لباس فراخ و پرچین شان لباسی سفید که شامل یک نیم شلواری سفید (شورت کوتاه) و یک پیراهن سفید چسبان میپوشیدند که طبق نوشته های استرابون از پارچه نرم و سفید چسبان بوده است. این همانند نیم شلواری بوده است که به قول استاد ذکاء در میان آشوریان به نام شلوار پاکدامنی رواج داشته است. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی)

شلوار [نیز] از عناصر اصلی پوشاک ایرانیان بوده و در فرهنگ‌های دیگر وجود نداشته است. چینی ها و عرب ها شلوار پوشیدن را از ایرانی-ها یاد گرفتند. یونانی‌ها ایرانیان را بدلیل پوشیدن شلوار مسخره می‌کردند. (دانشنامه ایرانیکا)

در کتاب «تاریخ پوشاک اقوام ایرانی» درباره لباس کوروش آمده است: کورش لباس کوتاه تن نما را نمی‌پسندید. او لباس پارسی چین دار  و زیر آن یک نیم شلواری می‌پوشید که به شلوار پاکدامنی معروف بود.

 

تاریخچه-حجاب-در-ایران-باستان-هخامنشیان-سبک-پوشش--hi-hijab.com

 

اشکانیان (پارتیان)

در دوره اشکانیان قاعده عمومی بر جدا بودن زن ها از مردها بود، زیرا اندرونیِ نجبایِ اشکانی از بیرونی مجزا بوده است.  (زن در ایران باستان)

زنان اشکانی از شلوارهای چین‌دار و پیراهن‌های دراپه‌دار و بلند استفاده می کردند. هم چنین در پوشش سر و استفاده از چادر مانند زنان هخامنشی بودند و کلاه عمامه‌وار آنان تقریباً بیشتر موهای آن ها را می پوشانید. بلندی لباس ها بقدری بود که مانع دیدن کفش ها می گردید. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی) این جامه از تونیک گشاد مردانه، فقط از روی بلندی اش قابل تشخیص است. جزء دیگر جامه زنان پوششی بود که عقب سر را میپوشاند. چنین پوشش هایی در سرتاسر خاور نزدیک و کرانه اژه از دوره هخامنشی تا دوره پارت ها رواج داشته است. (پوشاک در ایران زمین، ص۷۹)

تاریخچه-حجاب-در-ایران-باستان-اشکانیان-پارت-پالمیرا-8-hi-hijab.com

 

در این دوره گاهی زنان با دستارهایی که دور سرشان پیچیده شده و روی شانه هایشان افتاده، به تصویر کشیده شده اند. (پوشاک در ایران زمین ص ۱۶۴)

این حقیقت که زنان خاندان سلطنتی در کالسکه های پرده دار حمل میشدند در مضامین حکایت های ادبی فارسی ریشه دارد و مشهورترین این مضامین، داستان ویس و رامین با ارئه اسناد تاریخی از عصر پارت هاست. در این داستان ویس نه تنها در پشت پرده نشسته بلکه نقابی نیز بر صورت دارد.(پوشاک در ایران زمین، ص ۴۲۲)

 

تاریخچه-حجاب-در-ایران-باستان-اشکانیان-پارت-پالمیرا-3-hi-hijab.com

تاریخچه-حجاب-در-ایران-باستان-اشکانیان-پارت-پالمیرا-6-hi-hijab.com

تاریخچه-حجاب-در-ایران-باستان-اشکانیان-پارت-پالمیرا-ملکه-زنوبیا-hi-hijab.com

چادر زنان اشکانی

چادر بصورت کامل آن در قرون اول میلادی، در نقوش باقی مانده از این دوران مطرح میشود. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص۱۸۹) بانوان پارچه ای را همچون شنل از روی دوش های خود می آویختند و یا از آن مانند چادر استفاده میکردند. گاها نیز مانند آنچه که اکنون میان قاسم آبادی ها معمول است به دور کمر خود میبستند. سربند زنان مانند سربند و شمله های کنونی زنان کرد و لر بسیار بزرگ بود. چادرها معمولا به صفحه ای فلزی نقش دار در روی شانه یا جلوی سینه بند میشده است. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص۱۹۲)

چادر در قسمت پشت سر به کلاه بلند و مخروطی شکل و مطبقی وصل میشده است که مانند تور عروس از پشت سر آویزان بود. مجسمه زنی از پالمیر در موزه دمشق، پوشش زنان این دوره را به وضعی بسیار روشن نشان میدهد. این بانو نشسته و چادری او را پوشانده است.

 

تاریخچه-حجاب-در-ایران-باستان-اشکانیان-پارت-پالمیرا-4-hi-hijab.com

تاریخچه-حجاب-در-ایران-باستان-اشکانیان-پارت-پالمیرا-2-hi-hijab.com

 

 

نقاشی هایی دیواره معابد زئوس شهر اوروپوس در بین النهرین که مربوط به دوره اشکانی است، عده ای را با لباس مخصوص درحال برگزاری مراسم مذهبی نشان میدهد. در این نقاشی ها زنی را نشان میدهد که چادری ارغوانی و بزرگ به سر افکنده که سرتاسر بدنش را پوشانده است. زنی دیگر بر این دیوار نقاشی کرده اند که روی پیراهن ارغوانی خود چادری سراسر سفید پوشیده و بر روی آن یک تکه پارچه ارغوانی انداخته است. (پوشاک باستانی ایرانیان، جلیل ضیاء پور)

تاریخچه-حجاب-در-ایران-اشکانیان-پرستشگاه-پالمیری-چادر-ارغوانی-hi-hijab

 

همچنین از آثار این دوره، روسری ابریشمین خوش رنگ و نگار و نفیس زنان سنگسری به جا مانده‌است که «ساخته مکنه» نام دارد و سده‌هاست که زنان سنگسری آن را می‌بافند و می‌آرایند. آنان این روسری را به ترتیب خاصی بر سر خود می‌بندند، که این خود نمونه کامل پوشش سر زنان در زمان اشکانیان می‌باشد.

 

ساخته-مکنه-سنگسر-اشکانیان

ساخته-مکنه-پوشش-دوره-اشکانیان

ساسانیان، قبل از اسلام

در دوره ساسانی ایرانیان پیرو آیین زرتشت بودند. در کتاب خرده اوستا آمده است: پوشش زن باید بگونه ای باشد که حتی یک تار موی او نیز آشکار نگردد».

در کتاب «تمدن ساسانی» چنین آمده است: حتی لباس هنر پیشگان زن، مانند لباسهای بلند سایر بانوان تا پشت پا کشیده شده است. (علی سامی، تمدن ساسانی ج ۱، ص ۱۸۶) بلندی دامن پیراهن ها به قدری بود که مانع دیدن کفش می گردید. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص ۲۴۵)

 

چادر زنان عهد ساسانی

چادر و شنل از عناصر مهم پوشش زنان ساسانی بوده که ما آن را بر سر ملکه آذرمیدخت، دختر خسرو پویز که مدتی هم در ایران پادشاهی می کند می بینیم. در کتاب تمدن ساسانی(علی سامی) در مورد پوشاک زنان چنین آمده است: «چادر که از دوره های پیش مورد استفاده بانوان ایران بوده است، در این دوره نیز به صورت مختلف مورد استعمال قرارگرفته است.» بلندی چادر تا وسط پا می رسید. البته در طاق بستان در صحنه شکار گراز سربندها و دستارهایی نیز بر سر زنان نوازنده ی چنگ مشاهده می شود. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص ۲۴۳) زنان درباری روی مقنعه خود، تاج و روی تاجشان چادر می پوشیدند. نقوشی که از بانوان ساسانی در بشقاب های نقره ای ساخته شده نشان میدهد که هریک از بانوان چادری به خود پیچیده اند.

تاریخچه حجاب در ایران مانند سایر تمدن های باستانی تا هزاران سال قبل از میلاد مسیح قدمت دارد. حجاب در ایران از دوران باستان میان زنان رایج بوده است. تجلیات حجاب در آثار باستانی ایران تا حدی است که برخی از تاریخنگاران مانند ویل دورانت معتقدند حجاب از ایران به کشورهای دیگر راه پیداکرده است. استرابون در توصیف پوشیدگی ایرانیان مینویسد: ایرانیان اگر بخشی از بدنشان برهنه باشد آن را بی شرمی میدانند و همیشه بلند لباس میپوشند.(تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص140) جام نقره ای زن ایلامی، 2200 سال قبل از میلاد گفتنی است زنان ایرانی پیش از اسلام حجاب داشتند ولی حدود حجاب اسلامی پس از اسلام رایج شد. از دوره های پیش از اسلام داشتن پوشش روی سر، بصورت های عمامه، دستار، کلاه و تاج در بین مردان و روسری و چارقد، چادر، مقنعه، لچک در بین زنان متداول بود. البته در هر دوره شکل این سرپوش تغییر کرد. در این مطلب تاریخچه حجاب در ایران از دوران باستان تا امروز، بصورت مصور روایت شده است. مطالعه تاریخچه حجاب و در کنار آن بررسی وضعیت زن در خانواده و در جامعه در دوره های مختلف، می تواند تاثیر پوشش بر جایگاه خانوادگی و اجتماعی زن را روشن کند. پیش از آریایی ها آشوریان جیمز لیور(تاریخنگار) می‌نویسد: « در نقش برجسته‌های نینوا چهره‌ی زن ها به ندرت دیده می‌شود در حالیکه چهره مردان فراوان به چشم می‌خورد. دانستن این نکته جالب است که به موجب قانونی که حدود 1200 سال قبل از میلاد وضع شده بود، زنان شوهردار آشوری مجبور بودند در ملاءعام روبنده به چهره داشته باشند. تن پوش آزاد (بدون فرم و ساده و در حقیقت بدون دوخت) مانند تن پوش آشوری ها، مصری ها، رومی ها و یونانی ها نشانه ای از تمدن و بزرگی در آن دوره بوده است و تن پوش های چسبان و دوخته شده نوعی توهین و بی تمدنی تلقی می شده است. » (کتاب تاریخ پوشاک اقوام ایرانی) مجسمه متعلق به منطقه بین النهرین،3000 سال قبل از میلاد مادها در کتاب «پوشاک باستانی ایرانیان» نوشته جلیل ضیاءپور درباره پوشش مادها  (Medes)  آمده: «اصلی که باید در نظر داشت، این است که طبق نقوش برجسته و مجسمه های ما قبل میلاد، پوشاک زنان آن دوره از لحاظ شکل (با کمی تفاوت) با پوشاک مردان یکسان است.» نویسنده در ادامه در توضیح نقوش بر جای مانده می نویسد: «مرد و زن به واسطه اختلافی که میان پوشش سرشان وجود دارد، از هم تمیز داده می شوند. به نظر می رسد که زنان پوششی نیز روی سر خود گذارده اند و از زیر آن گیسوهای بلندشان نمایان است.» زن سومری، 3000 سال قبل از میلاد هخامنشیان (آریایی ها) پوشاک زنان آریایی در کیش آریایی زنان محترم محجوب بوده اند. ویل دورانت در کتاب «تاریخ تمدن» مینویسد: غالب پارسیان برهنه بودن حتی قسمتی از بدنشان را بی‌شرمی می‌دانند و همیشه بلند لباس می‌پوشند.  در زمان داریوش، زنان طبقات بالای اجتماع جز در تخت روان و روپوش دار از خانه بیرون نمی‌آمدند. در نقش‌هایی که از ایران باستان بر جای مانده است هیچ صورت زن دیده نمی‌شود. (تاریخ تمدن)  ملکه ها و زنان اشراف با چادر و زنان خدمتکار بدون حجاب بودند.  (پوشاک در ایران زمین) نقش برجسته ایران باستان از روی برخی نقوش بجامانده از دوره هخامنشیان، به زنانی برمی خوریم که پوششی جالب دارند. پیراهن آنان پوششی ساده و بلند یا دارای راسته چین و آستین کوتاه است. زنان دیگری نیز هستند که از پهلو به اسب سوارند. اینان چادری مستطیل بر روی همه لباس خود افکنده و در زیر آن، یک پیراهن با دامن بلند و در زیر آن، پیراهن بلند دیگری تا به مچ پا نمایان است. (پوشاک زنان ایرانی، جلیل ضیاءپور) در مُهر سنگی استوانه ای مربوط به این دوره که در موزه لوور پاریس نگهداری میشود، ملکه ای با لباس و تاج و چادر زنان هخامنشی بر مسند شاهانه ای تکیه زده است و پاهایش بر روی چهار پایه ای کرسی مانند قرارگرفته است. همچنین ندیمه هایش درمقابلش ایستاده اند و سرپوش به سر دارند. شاهد دیگری که بسیاری بعنوان سند باحجاب بودن زنان ایرانی از آن نام میبرند فرش پازیریک است. در مقبره های پازیریک واقع در شوروی سابق، قطعه فرش کوچکی مشتمل بر  مربع هایی بدست آمده که یکی از شرق شناسان روسی بنام رونکه آن را متعلق به عهد هخامنشی می داند. این فرش ظریف که هر سانتیمتر مریع آن از یک طرف دوگره و از طرفی دیگر بیست و چهار گره دارد نشان میدهد که زنان آن دوره چهره خود را نمی پوشاندند. ولی چنانکه این فرش نشان میدهد زنان آن دوره از پارچه شنل مانندی که روی سر  می انداخته و حالتی شبیه به چادر داشته است استفاده می کردند. (پوشش زن در گستره تاریخ، طیبه پارسا) پلوتارک مورخ یونانی در مورد شرایط ایران در زمان هخامنشیان می‌نویسد: «هر گاه لازم است زنان ایرانی از خانه خارج شوند و به سفر روند، درون چادرهای دربسته‌ای می‌نشینند و چادر را بر روی گردونه‌ای قرار می‌دهند و حمل می‌نمایند.» احمد کسروی نتیجه می‌گیرد که استفاده از چنین چادری ویژه توانگران بوده و افراد عادی جهت رفت‌وآمد مشابه کوچکتر آن را بر سر می‌گرفته‌اند و به تدریج ظاهر آن تغییر کرده و به صورت امروز درآمده ولی نام چادر همچنان بر آن باقی مانده‌است. ملکه هخامنشی با ندیمه هایش تابوت سنگی ساتراپ، موزه استانبول زنان خدمتکار با پوشش متفاوت، دوره هخامنشی پوشاک مردان آریایی مردان پارسی مانند زنانشان از نمایش بدن برهنه خود احساس شرم می کردند و جز دو دست، نمایش برهنه هریک از قسمت های بدن را خلاف ادب میشمردند. به همین دلیل سر تا پای آنها با سربند و کلاه و جبه و ردا و پاپوش ( شلوار یا جوراب شلواری و کفش) پوشیده میشد. حتی در زیر لباس فراخ و پرچین شان لباسی سفید که شامل یک نیم شلواری سفید (شورت کوتاه) و یک پیراهن سفید چسبان میپوشیدند که طبق نوشته های استرابون از پارچه نرم و سفید چسبان بوده است. این همانند نیم شلواری بوده است که به قول استاد ذکاء در میان آشوریان به نام شلوار پاکدامنی رواج داشته است. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی) شلوار [نیز] از عناصر اصلی پوشاک ایرانیان بوده و در فرهنگ‌های دیگر وجود نداشته است. چینی ها و عرب ها شلوار پوشیدن را از ایرانی-ها یاد گرفتند. یونانی‌ها ایرانیان را بدلیل پوشیدن شلوار مسخره می‌کردند. (دانشنامه ایرانیکا) در کتاب «تاریخ پوشاک اقوام ایرانی» درباره لباس کوروش آمده است: کورش لباس کوتاه تن نما را نمی‌پسندید. او لباس پارسی چین دار  و زیر آن یک نیم شلواری می‌پوشید که به شلوار پاکدامنی معروف بود. اشکانیان (پارتیان) در دوره اشکانیان قاعده عمومی بر جدا بودن زن ها از مردها بود، زیرا اندرونیِ نجبایِ اشکانی از بیرونی مجزا بوده است.  (زن در ایران باستان) زنان اشکانی از شلوارهای چین‌دار و پیراهن‌های دراپه‌دار و بلند استفاده می کردند. هم چنین در پوشش سر و استفاده از چادر مانند زنان هخامنشی بودند و کلاه عمامه‌وار آنان تقریباً بیشتر موهای آن ها را می پوشانید. بلندی لباس ها بقدری بود که مانع دیدن کفش ها می گردید. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی) این جامه از تونیک گشاد مردانه، فقط از روی بلندی اش قابل تشخیص است. جزء دیگر جامه زنان پوششی بود که عقب سر را میپوشاند. چنین پوشش هایی در سرتاسر خاور نزدیک و کرانه اژه از دوره هخامنشی تا دوره پارت ها رواج داشته است. (پوشاک در ایران زمین، ص79) در این دوره گاهی زنان با دستارهایی که دور سرشان پیچیده شده و روی شانه هایشان افتاده، به تصویر کشیده شده اند. (پوشاک در ایران زمین ص 164) این حقیقت که زنان خاندان سلطنتی در کالسکه های پرده دار حمل میشدند در مضامین حکایت های ادبی فارسی ریشه دارد و مشهورترین این مضامین، داستان ویس و رامین با ارئه اسناد تاریخی از عصر پارت هاست. در این داستان ویس نه تنها در پشت پرده نشسته بلکه نقابی نیز بر صورت دارد.(پوشاک در ایران زمین، ص 422) چادر زنان اشکانی چادر بصورت کامل آن در قرون اول میلادی، در نقوش باقی مانده از این دوران مطرح میشود. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص189) بانوان پارچه ای را همچون شنل از روی دوش های خود می آویختند و یا از آن مانند چادر استفاده میکردند. گاها نیز مانند آنچه که اکنون میان قاسم آبادی ها معمول است به دور کمر خود میبستند. سربند زنان مانند سربند و شمله های کنونی زنان کرد و لر بسیار بزرگ بود. چادرها معمولا به صفحه ای فلزی نقش دار در روی شانه یا جلوی سینه بند میشده است. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص192) چادر در قسمت پشت سر به کلاه بلند و مخروطی شکل و مطبقی وصل میشده است که مانند تور عروس از پشت سر آویزان بود. مجسمه زنی از پالمیر در موزه دمشق، پوشش زنان این دوره را به وضعی بسیار روشن نشان میدهد. این بانو نشسته و چادری او را پوشانده است. نقاشی هایی دیواره معابد زئوس شهر اوروپوس در بین النهرین که مربوط به دوره اشکانی است، عده ای را با لباس مخصوص درحال برگزاری مراسم مذهبی نشان میدهد. در این نقاشی ها زنی را نشان میدهد که چادری ارغوانی و بزرگ به سر افکنده که سرتاسر بدنش را پوشانده است. زنی دیگر بر این دیوار نقاشی کرده اند که روی پیراهن ارغوانی خود چادری سراسر سفید پوشیده و بر روی آن یک تکه پارچه ارغوانی انداخته است. (پوشاک باستانی ایرانیان، جلیل ضیاء پور) همچنین از آثار این دوره، روسری ابریشمین خوش رنگ و نگار و نفیس زنان سنگسری به جا مانده‌است که «ساخته مکنه» نام دارد و سده‌هاست که زنان سنگسری آن را می‌بافند و می‌آرایند. آنان این روسری را به ترتیب خاصی بر سر خود می‌بندند، که این خود نمونه کامل پوشش سر زنان در زمان اشکانیان می‌باشد. ساسانیان، قبل از اسلام در دوره ساسانی ایرانیان پیرو آیین زرتشت بودند. در کتاب خرده اوستا آمده است: پوشش زن باید بگونه ای باشد که حتی یک تار موی او نیز آشکار نگردد». در کتاب «تمدن ساسانی» چنین آمده است: حتی لباس هنر پیشگان زن، مانند لباسهای بلند سایر بانوان تا پشت پا کشیده شده است. (علی سامی، تمدن ساسانی ج 1، ص 186) بلندی دامن پیراهن ها به قدری بود که مانع دیدن کفش می گردید. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص 245) چادر زنان عهد ساسانی چادر و شنل از عناصر مهم پوشش زنان ساسانی بوده که ما آن را بر سر ملکه آذرمیدخت، دختر خسرو پویز که مدتی هم در ایران پادشاهی می کند می بینیم. در کتاب تمدن ساسانی(علی سامی) در مورد پوشاک زنان چنین آمده است: «چادر که از دوره های پیش مورد استفاده بانوان ایران بوده است، در این دوره نیز به صورت مختلف مورد استعمال قرارگرفته است.» بلندی چادر تا وسط پا می رسید. البته در طاق بستان در صحنه شکار گراز سربندها و دستارهایی نیز بر سر زنان نوازنده ی چنگ مشاهده می شود. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص 243) زنان درباری روی مقنعه خود، تاج و روی تاجشان چادر می پوشیدند. نقوشی که از بانوان ساسانی در بشقاب های نقره ای ساخته شده نشان میدهد که هریک از بانوان چادری به خود پیچیده اند. شِنِل نیز که به عنوان بالاپوش از عناصر مهم پوشاک زنان ساسانی از نظر اجتماعی محسوب می شد، شبیه چادر بود که ما آن را بر دوش آناهیتا به عنوان یک مقام والا و حیات بخش در سنگ نگاره طاق بستان _ متعلق به قرن سوم میلادی _ مشاهده میکنیم. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص 244) متون کلاسیک فارسی اشارات زیادی دارد که طی آن زنان دوره های مختلف و نیز طبقات گوناگون اجتماعی، پوشیده با چادر یا سایر اشکال پوشش سر، معرفی میشوند. مثلا زمانی که مکالمه شیرین با پادشاه جدید و ناپسری اش شیرویه به پایان رسید شیرین چادر خود را برمیدارد  تا ثابت کند این زیبایی اش بوده که شاه فقید، خسرو پرویز را مسحور خود ساخته است. چهره ای که تا آن لحظه توسط دیگران رویت نشده بود. شیرین در بارگاه شیرویه می گوید: مرا از هنر موی بد در نهان  / که او را ندیدی کس اندر جهان نمودم همین است آن جادویی / نه از تنبل و مکر، از بدخویی بکفت این و بگشاد چادر ز موی / همه روی ماه و همه مشک موی نه کس موی او پیش از این دیده بود / نه از مهتران نیز بشنیده بود ساسانیان، بعد از اسلام همانطور که گفته شد حجاب در بین زنان ایرانی پیش از اسلام متداول بوده است و برخلاف عقیده بسیاری، اسلام بوجود آورنده حجاب در ایران نیست. ژوزف کنت گوبینو تاریخنگار فرانسوی می گوید: شکل حجابی که در ایران است بیش از آنکه مستند به اسلام باشد به ایران قبل از اسلام مستند است. در منابع اسلامی نقلی تاریخی پیرامون حجاب زنان ایرانی دوره ساسانی آورده شده است: هنگامی که سه تن از دختران کسری، پادشاه ساسانی، را برای عمر آوردند، شاهزادگان ایرانی را در برابر عمر در حالی که با پوشش و نقاب، خود را پوشانده بودند، ایستاندند، خلیفه دستور داد، با آوازی بلند بر آنان فریاد کشند که: پوشش از چهره برگیرید تا مسلمانان آن ها را ببینند و خریداران پول بیشتری به پای آنها بریزند. دوشیزگان ایرانی از برهنه کردن صورت خودداری کردند و مشت بر سینه نماینده عمر زدند و آنان را از خود دور ساختند. در دوره اسلامی چادُر یا چادَر به شکل تن پوش رویی، بی آستین، گشاد و محیط بر بدن توسط زنان در ایران با توجه به ضوابط پوشش اسلامی، انتخاب گردید. این پوشش در عربی ملحف یا ملحفه نیز نامیده میشود.  ظاهرا چادر روزگاری از دو قسمت بالایی و پایینی تشکیل میشده و اکثر مواقع از پشم دوخته شده است. (پوشاک در ایران زمین) پوشش ایرانیان در دوره های اولیه اسلامی نوشته های پراکنده مورخان و نویسندگان نشان میدهد تن پوش زنان در قرون اول و دوم هجری تن پوش محلی بوده که ادامه تن پوش دوره ساسانی است. همچنین مقنعه و چادر از عناصر اصلی پوشاک زنان در خارج از خانه در این دوران بوده است. (پوشاک اقوام ایرانی) زنان در این دوره از دامن یا شلوار گشاد و پیراهن آستین دار که بلندی آن تا سر زانو می رسید (تونیک) و پیراهن دیگری که کوتاه و بی آستین بود و روی پیراهن زیری پوشیده می شد (احتمالا به تقلید از زنان دوره ی ساسانی) استفاده می کردند. این پیراهن (رویی) جلو باز بود و به وسیله ی دکمه بسته می شد و کمربند و شالی هم زینت بخش آن بود و یک چادر سیاه رنگ سراسری که تمام بدن را می پوشانید. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص 278) پوشش سر: در دوران اولیه اسلامی پوشش سر عبارت بود از : تاج و دیهیم، کلاه، عمامه، مقنعه و چادر. گاهی نیز از پیشانی بندهایی استفاده میکردند که مزین به جواهر بود. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص 244) مقنعه: مقنعه در دوران بعد از اسلام رایج بوده در تصاویر گوناگونی انواع آن مشاهده میشود. در آثار ادبی این دوره و در اشعار شاعرانی مانند ظهیر فاریابی و سنایی از مقنعه نام برده شده است. در کتاب التریاق تصویر زنی با مقنعه دیده میشود. در شاهنامه مکتب شیراز نیز تصویز زنی با مقنعه آورده شده است که مربوط به دوره غزنوی است. همچنین در کتاب مقامات حریری تصویر زن پیری با مقنعه آبی مشاهده میشود. چادر: این پوشش در دوران اولیه اسلامی و بعد از آن یعنی در دوران تمام حکومت های ایرانی از طاهریان تا ایلخانیان به رنگ های زرد و آبی و سیاه کاربرد داشت. در کتاب خانم شهشهانی تصویر زنی آمده است با پوشش سر مروارید دوزی شده که به عقیده ایشان حالت چادری را دارد که از روی شانه آویزان است این طرح از نقش پارچه ای مخملی اقتباس شده است ( رک: تاریخچه پوشش سر در ایران ص 67 ) و مربوط به قرن ششم یا پنجم هجری است. به نظر می آید که این پوشش سر جدا از چادری است که بر روی شانه انداخته شده و چیزی شبیه بُرُنس است. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص 249) زنان این دوره از شلوار گشاد و سفید رنگ و پیراهن کوتاه (تونیک) با آستین های کوتاه و قبای رنگین با آستین های بلند استفاده می کردند که جنس آن ها غالبا از ابریشم یا زربفت بود. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص 285) همراه چادرها از روبندهای ابریشمی هم استفاده می شد؛ مینیاتوری از یک نسخه ی بسیار قدیمی در کتابخانه ی ملی پاریس موجود است که ترکان خاتون مادر سلطان محمد خوارزمشاه و حرم های او در لشگر مغول را می نمایاند که دو زن یکی با چادر سفید و دیگری با مقنعه و چادر سیاهی نقاشی شده اند. آقای دکتر چیت ساز نیز به رواج چادر به عنوان پوشش اصلی در میان زنان دوره های مختلف تا ایلخانیان اشاره کرده اند. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص 350) ایلخانیان و تیموریان در دوره ایلخانی و تیموری، پوشش ایرانی تحت تأثیر نقاشی ها و هنر چین (دوره سونگ و یوآن) تحول یافت. یکی از این تحولات، نوعی دوخت بود که دوخت مغولانه نام داشت. این نوع دوخت ابتدا مختص شاهزادگان و درباریان طراحی شده بود ولی کم کم میان مردمان رواج یافت. خیاطان به تدریج دوخت لباس با قالب تن افراد را در ایران رواج دادند و حتی کلماتی مانند قیچی، الگو واتو از جمله لغاتی است که از آن دوران معمول گردید. (هشت هزار سال تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص ۳۵۳) پوشش سر: زنان در این دوره از انواع کلاه، چارقد، روسری سه گوش یا لچک، نوار، عرقچین، روسری توری، روبنده و چادر استفاده میکردند.  کلاویخو مینویسد: خاتون بزرگ به چهره نقابی نازک و سفید داشت. بر روس سرش چیزی شبیه کلاه داشت که از پارچه قرمز تهیه شده بود و کناره های آن بر روی دوشش افتاده بود. مقنعه: در این دوره مقنعه ها به شکل های مختلف مورد استفاده قرار میگرفته است. با نوار یا بی نوار. با کلاه یا بی کلاه. زنان روستایی نواری به دور آن می بستند. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی) بَرقَع : پارچه‌ای است که چهره را از نقطه مبدأ بینی می‌پوشاند و از اطراف و روی پیشانی به سربند متصل می‌شود. از یک قطعه پارچه به شکل چهره ی انسان درست می‌شده و تا روی زانوها آویزان می‌شده است. این پوشش برای هنگامی که زنان از خانه خارج می‌شدند، مورد استفاده قرار می‌گرفت و ابن بطوطه استفاده از آن را برای زنان در شیراز متذکر می‌شود. ( ابن بطوطه، سفرنامه، ترجمه محمدعلی موحد، ص ۱۹۴) تو گر خواهی که جاویدان جهان یکسر بیارایی صبا را گو که بردارد زمانی برقع از رویت مَقنَعِه : در این دوران مقنعه از پوشش های اصلی به شمار می‌آمد. مقنعه‌ها به شکلهای گوناگون مورد استفاده قرار می‌گرفت. زن درباری روی مقنعه تاجی بر سَر دارد و زنان روستایی نواری به دور آن می‌بستند. (سهیلا شهشهانی، تاریخچه پوشش سر در ایران و مهرآسا غیبی، هشت هزار سال تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص ۳۷۷) روسری یا لچک: در آن دوران، انواع روسری کوچک و بزرگ با نوار یا تاجی همراه بود. ملکه روسریی بر سر دارد که تا پایین گردن را می‌پوشاند. نوار دور سرش یادگار و نشانه‌ای از پوشش های سر در عهد باستان است و آنچه روی سر به صورت مثلث رها شده است، تازگی دارد. (شهشهانی، تاریخچه پوشش سر در ایران، ص ۹۵ ) قَبا : یکی از اصلی‌ترین لباس های زنان در این دوره است.حافظ سروده است: سرو بالای من آن گه که درآید به سماع چه محل جامه جان را که قبا نتوان کرد قبا به دو شکل بوده است: یکی قبای بلند، آستین کوتاه که جلوی آن باز و گرداگرد یقه پوست دوخته می‌شده و گاهی بر روی شانه نیز زردوزی و قلابدوزی می‌کردند. این قباها با آستین کوتاه چون کت بلند خودنمایی می‌کرد.گاه این نوع دارای آستین بلند نیز بوده است. دیگری قبای سه ربعی، آستین کوتاه، جلو بسته و با شکافی در جلو دامن با یقه افقی که اغلب پوست‌دوزی می‌شده است. این قباها گاهی جلو باز نیز بوده که با دکمه بسته می‌شده است و یقه آن سه گوش تا به وسط سینه می‌رسیده است.  (مهرآسا غیبی، هشت هزار سال تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص ۳۷۰) چادر: کلاویخو در جای دیگر از سفرنامه اش مینویسد: زنهای شهری معمولا روی پوشیده اند و عجب آنکه چادر سفید داشته اند و نقاب سیاه. واقعا مثل ماه زیر میغ رفته اند. صفویان به دلیل توجّه صفویان به آداب و رسوم و مذهب خاص ایرانی و مذهب اثنی عشری، رشته های گوناگون صنعت و هنر، پیشرفت شایانی داشته است که در این میان پوشاک بانوان باتوجّه به بافت خاص اجتماعی – مذهبی آن روزگار شکل خاصی به خود گرفت. پیراهن ها، اغلب رنگارنگ و گلدار و ابریشمی بود و روی آن قبای جلو باز بلندی تا مچ پا به پا می کردند و کمربندی به کمر می بستند به صورتی که محکم روی کمر قرار نگیرد. کلاه کوچک، چارقد، شلوار پنبه دوزی شده، جوراب ساقه کوتاه پارچه ای از جمله پوشاک و لباس هایی بودند که در فصل زمستان مورد استفاده زنان قرار می گرفتند. روبنده: روبنده پارچه چهار گوشی (مستطیل دراز) بود که در بالای پیشانی به کلاه یا روسری و یا چادر وصل می شد و در محدوده چشم، شکافی افقی برای دیدن تعبیه می کردند. زنان این دوره صورت خود را با روبنده ها می پوشانیدند. چادر: آنچه که در بیشتر سفرنامه ها به آن اشاره شده است پوشش چادر است البته نوعی مقنعه نیز رواج داشت که علاوه بر موها تا روی سینه را می پوشاند. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص 470) . جنس چادرهای آنان نیز متفاوت بود و بستگی به منصب همسرانشان داشت. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص 457) زنان برای خروج از خانه، چادر سفید و بنفش بر سر می کشیدند که سراسر بدن آن ها را می پوشانید. چادر را با قیطان یا بندی نگه می داشتند. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص 533) حجاب زن ایرانی از نگاه جهانگردان در دوره صفوی حضور جهانگردان در ایران بیشتر شد. این جهانگردان در سفرنامه های خود توصیفات جالبی از پوشش زنان ایرانی دارند. مثلا کلاویخو جهانگرد اسپانیایی در سفرنامه اش می نویسد: زن های شهری معمولا روی پوشیده اند و عجب آنکه چادر سفید داشته اند و نقاب سیاه؛ واقعا مثل ماه، زیر میغ (ابر) رفته اند. کلودانه جهانگرد و فیلسوف فرانسوی در این رابطه می نویسد: زنان ایرانی، بیش از تمام کشورهای مشرق زمین مقید به حجاب اند. آنها دوست ندارند حتی چشمان خود را به کسی نشان دهند. یاکوب ادوارد (جهانگرد و طبیب آلمانی) نوشته است : در ایران هنگام صحبت کردن با زنان چادری از طرز تکلم آنها می توان به مقام بلندشان پی برد. آنان در خروج از منزل آزادی بسیاری دارند و علیرغم جدا و مستور بودنشان، به همه ی امور اعمال نفوذ دارند. ژان شاردن (جهانگرد و فیلسوف فرانسوی) نیز در توصیف لباس اتدورونی و بیرونی زنان مینویسد : پوشش سر زنان، چارقد سفیدی است که تا سر شانه می رسد و چادر سفید بلندی که فقط چشم ها از پشت آن پیداست و جلو صورت را با پارچه مُشبّک دست باف یا توری می بندند. در منزل هم زنان سر خود را می-پوشانند و تا روی سینه آن ها پوشیده است. مشکل می توان تشخیص داد که بانوان آریایی برای آزرم و عفت یا به منظور افتخار و عزت یا غرور و تکبر به سوی حجاب می روند. در سفرنامه الئاریوس نیز در این باره آمده است: «زنان سر خود را کاملا می پوشانند و روی آن پارچه ای می اندازند که روی شانه هاشان می افتد و از جلو، گردن و گلو و سینه هاشان را می پوشاند (مقنعه) و آنگاه که آهنگ بیرون رفتن می کنند با چادر سفید سراسر اندام خود را از سر تا پا می پوشانند و رویشان را چنان زیر نقاب پنهان می دارند که جز مردمک چشمان چیزی دیده نمی شود. زنان ایرانی چهار پوشش جداگانه دارند که از دو تای آن ها در خانه و از دو تای دیگر بیرون از خانه استفاده می کنند». افشاریان و زندیان در دوره نادرشاه افشار و خاندان او از تجملات لباس ها کاسته شد و جامه ها فرمی ساده تر به خود گرفتند. از خصوصیات جامه های این دوره کوتاه شدن دامن پیراهن ها (بلوز) و قبا بود و فرم شلوار(تنگ یا گشاد) و جنس وتزیینات آن اهمیت بیشتری پیدا کرد. پوشاک در دروه زندیه عموما به این صورت بود که زنان پیراهن تنگی در بر می کردند که پارچه آن اغلب از نخ و ابریشم بود. یقه گرد (بدون یقه) که در وسط آن چاکی بوسیله روبان یا دکمه در زیر گلو بسته می شد. در مواقع احتیاج روی پیراهن ، اغلب ارخالق ( کت بلندی است که تا نصف بدن را می پوشاند) آستین سنبوسه یا کلیجه ( کت بلندی که تا روی ران می رسید روی از خالق می پوشیدند) آستین کوتاه می پوشیدند. زنان این دروه مانند مردان، شلوار گشاد و بلندی که از پارچه های راه راه که بطور مورب دوخته می شد، به پا می کردند و روی آن دامن گشاد و نسبتاً بلندی می پوشیدند که تا وسط ساق پا می رسید. زنان در این دوره روی سرخود توری یا پارچه زیبایی را بطور آزاد انداخته و با زیور وزینت ، موهای خود را می آراستند. کفش آنها نعلین یا ساغری نوک برگشته بود که فقط اندکی از سر انگشتان پا در داخل آن قرار می گرفت. زنان هنگام خروج از منزل چادر سیاه یا بنفش یا نیلی تند به سر می کردند و روی خود را با روبنده کاملا می پوشاندند. تاریخچه برهنگی در ایران رسوخ فرهنگ برهنگی در کشور ایران از دوره صفویه آغاز شد. در قرن 11 هجری (17 میلادی) همزمان با گسترش بی‌سابقه روابط سیاسی تجاری ایران با کشورهای اروپایی و حضور بیگانگان در دربار، سبک‌های نقاشی فرنگی(که پس از رنسانس به عرصه‌ی بی‌بند و باری جنسی کشیده شده بود) به ایران راه یافت. ( اوج های درخشان هنر ایران، ریچارد و دیگران)  نقاشان اروپایی به ایران آمده و به نقاشی شاهان و اشراف می‌پرداختند. برخی از نقاشی های این نقاشان اروپایی بر روی دیوار نگاره های چهل ستون باقی است. (تاریخ نگارگری درایران، سید عبدالمجید شریف زاده) ثروتمندان، شاهان و درباریان مهم‌ترین مشتریان و سفارش دهندگان بودند و نقاشان ایرانی را برای یادگیری شیوه‌های جذاب و لذت ‌بخش‌تر از صحنه های رزم و بزم و... به اروپا می‌فرستادند. مثلا رضا عباسی، و محمد زمان (او به قدری شیفته غرب شد که مسیحی شده و نام خود را پائولو گذاشت) و... که در کپی برداری از شیوه‌های فرنگی رنسانسی و تلفیق آن با سبک ایرانی مشهور هستند، بیشترین نقش را در ترویج فرنگی سازی هنر ایران و تقویت بنیان‌های مدرنیسم داشتند. برخی از این نقاشان کمال مطلوب خود را در آثار نقاشان رنسانس چون رافائل می‌دانستند لذا به کپی برداری از آثار آنان می‌پرداختند. این روند در زمان قاجار و سپس پهلوی به اوج خود رسید. (هنر معاصر ایران، آیدین پاکباز) هر چند در این دوره برای اولین بار تصاویری از زنان بدون پوشش کامل و حجاب در برخی دیوار نگارها و پرده‌های کاخ‌های شاهانه (مثلا چهل ستون و...) دیده شد، اما عملاً مردم جامعه، خصوصاً زنان ایرانی تأثیری از این بی‌حجابی ‌نپذیرفتند و همواره با پوشیدگی و حجاب اسلامی در جامعه ظاهر می‌شدند. قاجاریان مسئله تغییر پوشش در ایران، بصورت غیررسمی از دوره قاجار آغاز شد. در دوره فتحعلی‌شاه برای اولین بار تغییراتی در شکل پوشش مردان صورت گرفت. در این دوره رفت‌وآمد هیئت‌های اروپایی به دربار ایران برای عقد قراردادهای سیاسی ــ نظامی موجب شد دربار ایران به‌تدریج با تحولات اجتماعی اروپا آشنا شود. همچنین چند خیاط فرانسوی را به دربار قاجار اعزام کردند تا برای شاهزادگان قاجار لباس‌های اروپایی بدوزند. تحولی که تا این زمان در میان زنان ایرانی رخ داده بود، قرار گرفتن روبند به جای نقاب بود. (مهدی صلاح، کشف حجاب: زمینه‌ها، پیامدها و واکنش‌ها) اولین تغییرات اساسی در پوشش زنان مربوط به زمان ناصرالدین شاه است. ناصرالدین شاه با دیدن بالرین های «سن پترزبورگ» که شلوار بافته‌ی چسبان و نازکی به پا می‌کردند و دامن های بسیار کوتاهی به اندازه یک وجب روی آن می‌پوشیدند، تصمیم گرفت زنهای حرمسرای خود را به این شکل درآورد. او بعد از بازگشت به کشور دستور داد تا زنان حرمسرا دامن کوتاه بپوشند. در عکس های بجامانده از حرمسرای قاجار، زنان بالاپوشی به شکل سنتی خود دارند؛ اما بجای دامن بلند، دامنی کوتاه همراه با جوراب به تن دارند، نیمی قجری ونیمی اروپایی! البته در هیچ یک از تصاویر زنان این دوره تصویر زنی بدون روسری دیده نمی شود. (کشف حجاب، دومین پله ابتذال زن ایرانی، مهستی ابوذرجمهوری) سلیقه شاه اندک و آرام از درون حرمسرا به بیرون سرایت کرد و بسیارى از زنان و دختران خواص نیز به آن گراییدند اما این خواست در میان مردم عادی و به دلیل فضای مذهبی حاکم بر جامعه، جای خود را پیدا نکرد. تاج السلطنه، مروج رفع حجاب یکی از شاهدخت هایی که تحت تاثیر لباس جدید قرارگرفت، تاج السلطنه است که از مروجان رفع حجاب بشمار می رود پس از مشروطیت و به قدرت رسیدن گروهی از طرفداران غرب، روند نوگرایی و تجددخواهی شکل تازه ای به خود گرفت. شعرایی چون عارف قزوینی و ایرج میرزا، اشعاری در مخالفت با سنن دینی و حجاب سرودند و برخی نویسندگان و علمای دین را به باد ناسزا و مسخره گرفتند. پوشاک قجری در این دوره پوشش سر را پارچه‌ای به شکل سه‌گوش تشکیل می‌داد که به آن «چارقد» می‌گفتند و از انواع آن می‌توان به دو نمونه‌ی چارقد «قالبی» و «آفتاب‌گردانی» اشاره کرد. لباس بیرونی خانم‌ها، چادر یک‌شکل و همانندی بود که سر تا پای زنان را کاملاً می‌پوشاند و معمولاً از پارچه‌های ابریشمی، پشمی، تافته(کتان) و اطلس بود که به رنگهای سیاه، آبی پررنگ و آبی نیلی تهیه می‌شد. عموم زنان دیگراز پارچه های نخی راه راه یا گلدار استفاده می‌کردند که با دو شیوه‌ی دوخت از هم شناخته‌ می‌شدند. بر روی این چادرها روبندی به‌ منظور پوشاندن چهره استفاده می‌شد که پارچه‌های چهارگوش و یا مستطیل شکل بود و قسمت پوشش چشم‌ها را توردوزی کرده بودند. این روبنده توسط قلاب‌هایی به پشت سر بسته می‌شد. چگونگی شکل و نوع این قلاب‌ها مشخص‌کننده‌ی طبقه‌ی اجتماعی فرد بود. و بالاخره قسمت بعدی این پوشش را چکمه‌ای به نام «چاقچور» تشکیل می‌داد. در اواخر دوره‌ی قاجار، نوعی روبنده به نام «پیچه» متداول شد که کوچک و مربع شکل بود و از موی دم اسب تهیه می‌شد. اما لباس زنان ایلیاتی و روستایی که اکثر آنها در کارهای اقتصادی خانواده سهمی داشتند، به‌مراتب شکل راحت‌تر و آزادتری داشت. بیشتر آنها از همین لباس‌های محلی امروزه استفاده می‌کردند. زنان حرمسرا نیز در دوره ناصرالدین شاه بجای پوشیدن چاقچور( شلواری فراخ و دو پاچه بهم پیوسته که از کمر تا نوک انگشتان پای را مستور میداشت و زنان هنگام بیرون رفتن از خانه میپوشیدند) شلیته هاى کوتاه میپوشیدند و سر و موى خود را نیز با روسرى هاى سفید ساده بپوشانند. از زمان سلطنت مظفرالدین شاه تا پایان دوره قاجار، کت و دامن و پیراهن فرنگی، به ویژه در میان زنان طبقه مرفه، افزایش یافت. خانواده های وابسته به دربار از این نوع پوشش استفاده می کردند و زنانی چون «قره العین» بهایی نیز بدون حجاب در جمع مردان ظاهر می شدند.( زن ایرانی به روایت سفرنامه نویسان فرنگی، میترا مهرآبادی) *قره‌العین(یک زن بهائی)، اولین کسی است که در دوره قاجار، نه تنها بی‌حجاب در جامعه مردان ظاهر شد بلکه بدون هیچ واهمه‌ای عقاید سخیفِ بابیان در مورد اشتراک جنسی (یک زن می‌تواند با چند مرد زندگی زناشوئی داشته باشد) را توصیف می‌کرد. (کشف حجاب به روایت اسناد) پهلوی اول پوشاک ایرانی ها طی سالهای اولیه ی سلسله ی پهلوی، به طور کلی شبیه پوشاک دوره قاجار بود. اما بدلیل سیاست های غربگرایانه رضاخان و روشنفکران عصر پهلوی تلاش ها برای تغییر سراسری پوشش در ایران آغاز شد. بدین گونه قوم ایرانی که از اعصار باستان اعتقاد به پوشیدگی و مستوری زن داشت و حتی خدایان و الهه‌های خود را در اوج پاکی و قداست می‌پرستید و با قبول دین اسلام و تأکید و تأیید این دین بیش از پیش بر پوشیدگی زنان دقت می‌کرد، تحت فشارهای گوناگون قرار گرفت. مقدمه‌چینی‌ برای کشف حجاب قانونی 1. تصویب قانون اتحاد البسه از دید طراحان کشف حجاب، مخالفت مرد با حضور بی‌حجاب همسر در معابر عمومی، می‌توانست مانع اصلی پیشرفت برنامه کشف حجاب باشد؛ ازاین‌رو آن ها در برنامه‌های اولیه خود تغییر ذهنیت سرپرست خانواده را مدنظر قرار دادند. به همین منظور در جلسه 6 دی‌ماه 1307 مجلس شورای ملّی در 4 ماده و 8 تبصره، قانونی به تصویب رسید که: «کلیه اتباع ذکور ایران در داخل مملکت مکلّف هستند که به لباس متحدالشکل ملبس شوند.» این قانون 8 طبقه از جمله مجتهدین، مراجع امور شرعیه دهات و قصبات، مفتیان اهل سنت، پیشنمازان دارای محراب، محدثین، مدرسین فقه و اصول، روحانیون را مستثنی نمود. و اجرای آن رادر شهرها از فروردین 1308 و در روستاها از فروردین 1309 به تصویب رساند. طبق قانون جدید تمام مردان ایرانى مکلف شدند عمامه و کلاه های سنتی خود را با کلاه پهلوى عوض کنند. مدتی پس از آن پوشیدن لباس هاى ایرانى (قبا، شال، عبا، پوستین، عمامه و غیره) براى تمام افراد مذکر ممنوع شد و جاى آن را ترکیبى از کت و شلوار و کلاه پهلوى گرفت. شهرنشین های متخلف از قانون، بین یک تا 5 تومان جریمه نقدی و یا به یک تا هفت روز حبس محکوم می شدند. متخلفین روستایی هم به یک تا 7 روز حبس محکوم می گردیدند. بعد از اجرای این قانون در چند شهر کشور، از جمله قم، جهرم و شهرهای مرزی کردستان، بنادر و دشتستان عده زیادی از مردم به مخالفت با آن پرداختند. درمقابل، بازار استفاده از کلاه و لباس فرنگی در بعضی ولایات گرم شد. (مهدی صلاح، کشف حجاب: زمینه‌ها، پیامدها و واکنش‌ها، تهران: موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی) صدرالاشراف درباره اعتراضات به لباس فرنگی می‌نویسد: «طبع مردم نه فقط از تغییر صورت، بلکه از عملیات شرعی که می‌گفتند مشتبه به اروپایی‌ها و نصاری است، متنفر بودند.» (محسن صدر، خاطرات صدرالاشراف) کنتس مادفون روزن نیز در کتاب خود، ذیل عنوان «سفری به دور ایران»، نظر یک پیرمرد شمالی را درباره‌ی کلاه‌پهلوی این‌گونه نقل می‌کند: «آن‌قدر از این کلاه نفرت دارم که مایلم آن را بدهم به زنم تا به‌جای ماهیتابه از آن استفاده کند.» علاوه بر مردم عادی، برخی از رجال سرشناس مانند مستوفی‌الممالک، مخبرالسلطنه و صدرالاشراف تا آنجا که زور و اجباری در کار نبود، از تغییر لباس (البته تا مدت محدودی) خودداری کردند. (حمید بصیرت‌منش، علما و رژیم شاه) 2.برگزاری دومین کنگره زنان شرق در ایران این کنگره از ۶ تا ۱۱ آذر سال 1311 برگزار شد و نمایندگان دَه کشور ازجمله ژاپن، ترکیه، هند، سوریه و مصر در آن حضور داشتند. در این کنگره نور خماده از بیروت، سیده فاطمه از عراق و حوری حنیفه از مصر به‌همراه دو ایرانی به نام های مستوره افشار و صدیقه دولت‌آبادی اعضای کمیته برگزاری بودند. مهم ترین مباحث مطرح شده در این کنگره عبارت بود از: تساوی حقوق زن و مرد در اسلام، لزوم تربیت و تعلیم زنان، احقاق حقوق طبیعی آنان، بیان عقب‌ماندگی زنان شرق از زنان اروپایی و آرزوی رسیدن به زن آمریکایی و اروپایی و همچنین قدردانی از رضاشاه و خاندان پهلوی. مخبرالسلطنه هدایت، رییس الوزرای رضاخان درباره این کنگره می نویسد: هرچند که در این کنگره تصدیق کردند که مقام زن در اسلام محفوظ‌ تر است و شکایات ابتر، اما متأسفانه خانم‌ها پرده‌های کنگره را دریدند و سراسیمه در میدان هواوهوس دویدند. مسکری نماند که نخوردند و منکری نماند که نکردند.» (نشست تخصصی کشف حجاب، دکتر مهدی صلاح) 3.طراحی نظام آموزشی به سبک اروپایی یکی از ابزارهای جدی کشف حجاب، بهره‌گیری از نظام آموزشی برای تربیت نسلی موافق با کشف حجاب بود. محتوای آموزشی هدفمند، در کنار اجرای برنامه‌های جشن و خطابه در ذم حجاب و مدح بی‌حجابی و انجام حرکات ورزشی و سرودهای مخصوص با ظاهری بی‌حجاب، مدارس دخترانه و دانشسراهای مقدماتی را محل مناسبی برای ترویج فرهنگ بی‌حجابی کرد. علاوه بر این مقررشد مدارس ابتدایی تا سال چهارم به صورت مختلط باشد، و کلاس‌های درس با پسربچه‌ها و دختربچه‌های دوازده، سیزده ساله و معلم‌های زن تشکیل شود.( مهدی صلاح، کشف حجاب: زمینه‌ها، پیامدها و واکنش‌ها ) 4.سفررضاشاه به ترکیه سفر رضاشاه به ترکیه (از ۱۲ خرداد تا ۱۴ تیر ۱۳۱۳) نقطه‌ی عطفی در قضیه‌ی کشف حجاب بود. در این سفر رضاشاه با سیاست‌های اسلام‌زدایی آتاتورک آشنا شد . تأثیر این سفر بر رضاشاه آن‌قدر زیاد بود که پس از سفر به مستشارالدوله صادق، سفیر ایران در ترکیه، گفت: «هنوز عقب هستیم و فوراً باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم خصوصاً زنان اقدام کنیم». (حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران) همچنین خطاب به رئیس‌الوزراء (محمود جم) اظهار می‌دارد: «نزدیک دو سال است که این موضوع سخت فکر مرا به خود مشغول کرده است. خصوصاً از وقتی که به ترکیه رفتم و زن‌های آن‌ها را دیدم که حجاب را دور انداخته‌اند... دیگر از هرچه زن چادری است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است.» (نشست تخصصی کشف حجاب، دکتر مهدی صلاح) در خاطرات صدرالاشراف نیز آمده است: «رضاشاه بعد از مسافرت ترکیه، در غالب اوقات، ضمن [اشاره به] پیشرفت کشور ترکیه، از رفع حجاب زن‌ها و آزادی آن‌ها صحبت و تشویق می‌کرد.» در یکی از روزهای تیر ۱۳۱۳، در جلسه‌ی هیئت وزرا، رضاشاه از علی اصغرحکمت، وزیرمعارف می خواهد برای رفع حجاب برنامه‌ریزی کند. حکمت نیز طرحی را به این مضمون آماده می کند: «در مدارس، دخترها در حضور مهمانان مرد، نطق کنند و جشن برپا نمایند و بعد در شهرها، هریک از وزرا و مأمورین عالی‌رتبه در مجالسی با حضور زنان شرکت جویند و در عین حال، یک محلی به اسم کانون بانوان تشکیل شود که در آنجا خانم‌های تحصیل‌کرده جمع بشوند و آن کانون کارش این باشد که رجال و دانشمندان معروف تهران را دعوت کند که در آنجا برای حضار، اعم از زن و مرد، خطابه‌ای راجع‌به مقام زن در جامعه به‌خصوص در جامعه‌ی اسلام بیان کند. ماده‌ی بعد این بود که اجازه داده شود در مدارس ابتدایی تا سال چهارم، مدارس به‌صورت مختلط باشد. دبستان‌ها از بچه‌های ذکور و اناث که در سن دوازده‌سیزده‌سالگی هستند، تشکیل شود و معلمشان هم زن باشد و بالأخره وقتی که این کارها انجام گرفت و افکار حاضر شد، یک روزی در حضور شاه و خانواده‌اش، جلسه‌ای تشکیل شود و اعلام آزادی نسوان به اطلاع اهل عالم برسد.» به گفته حکمت، «این برنامه را عیناً تصویب فرمودند. ما هم عیناً اجرا کردیم.» (رضاشاه کبیر در آیینه‌ی خاطرات) 6.تأسیس کانون بانوان این کانون در سال 1314 با ریاست افتخاری شمس پهلوی، از سوی وزیر معارف(علی اصغر حکمت) و با فرمان رضاشاه و با ادعای آزادی نسوان و درحقیقت برای رسمیت بخشیدن به کشف حجاب تأسیس شد. در این کانون، ‌اشخاصی نظیر صدیقه دولت‌آبادی، فاطمه سیاح، بدرالملوک بامداد، هاجر تربیت، فخرالزمان غفاری بایندر و پری حسام شهیدی فعالیت داشتند. این کانون موظف بود که مجالس مختلف سخنرانی برگزار کرده و از اشخاص معروف دعوت نماید تا برای حضار راجع به مقام زن و مرد سخنرانی کنند. بدرالملوک بامداد درباره هدف اصلی کانون بانوان نوشته است: «ضمن سایر اقدامات، منظور اصلی یعنی ترک چادر سیاه متدرجاً پیشرفت می‌کرد. به این طریق که زنان عضو جمعیت، با راضی کردن خانواده‌های خود یکی‌یکی به برداشتن چادر مبادرت می‌کردند و در مجالس سخنرانی، سایر بانوان را تشویق به ترک کفن سیاه می‌کردند؛ به‌طوری‌که در هر نوبت از مجالس و اجتماعات کانون، عده تازه‌ای از بانوان، بدون چادر حضور می‌یافتند». بعد از اعلام رسمی کشف حجاب در 17 دی 1314 اعضای این کانون نقش اصلی در پیشبرد حجاب زدایی داشتند. (نشست کشف حجاب، مهدی صلاح) 7.اجبارِ کلاه‌فرنگی شش سال بعد از قانون "متحدالشکل کردن لباس"،  در سال ١٣۱۴ مجلس قانون دیگرى را به تصویب رسانید که کلاه شاپو را جایگزین کلاه پهلوى و کفش چرمى اروپایى را جایگزین انواع کفش هاى ایرانى می کرد. مسعودی، مدیر روزنامه‌ی «اطلاعات»، که از همراهان رضاشاه در سفر ترکیه بود، می‌گوید: «تغییر کلاهِ معروفِ لبه‌دارِ پهلوی به کلاه اروپایی، پس از این سفر بود. » مستخدمین دولت اولین کسانی بودند که دستور اجبار در مورد آن‌ها اجرا می‌شد. لذا در بخشنامه‌ای به تاریخ ۸ تیر ۱۳۱۴، دولت فروغی اشعار داشت که «استعمال کلاه بین‌المللی برای مأمورین دولتی اجباری است و باید هرچه زودتر کلیه‌ی مأمورین، کلاه خود را تغییر دهند و هریک از مأمورین و مستخدمین تعلیل یا استنکاف نمایند، فوراً منفصل از خدمت خواهد شد.» (حمید بصیرت‌منش، علما و رژیم شاه) رضاشاه خطاب به هدایت در توجیه کلاه‌فرنگی گفته است: «آخر من می‌خواهم هم‌رنگ شویم که ما را مسخره نکنند». هدایت در ادامه گفته است: «در دلم گفتم زیر کلاه است که مسخره می‌کنند و تقلیدهای بی‌حکمت». (مهدیقلی هدایت، خاطرات و خطرات) پس از تبدیل کلاه پهلوی به کلاه فرنگی شاه به وزراء و وکلا اعلام کرد شروع به رفع حجاب زن ها نمایند و هفته ای یک شب با خانم های خود در کلوپ ایران جمع شوند. اعلام رسمی کشف حجاب در آبانماه سال 1314 به هنگامی که شاه پس از بازگشت از سفر مازندران از میزان موفقیت و پیشرفت بی حجاب کردن بانوان سؤال می کرد، وزیر معارف پاسخ داد: «اکنون دختران خردسال باروی گشاده به مدرسه می روند ولی نسبت به زنان سالخورده، تنها این اقدام معارف کافی نیست، باید در خانواده های عالی مملکت یک عمل جدی به ظهور برسد، و اگر شخص اعلیحضرت همایونی پیشقدم شوند، مردم همه تأسی خواهند کرد که از قدیم گفته اند: «الناس علی دین ملوکهم»». شاه پس از شنیدن سخنان وزیر معارف و در حالی که بنظر قبلا در این زمینه هماهنگی شده است، پاسخ داد: «بسیار خوب، دیگران که اقدام نمی کنند، من پیرمرد حاضرم که جلو بیفتم و سرمشق بشوم». درباره انتخاب و پیشنهاد روز هفده دی ماه به رضاشاه در خاطرات دو عنصر اصلی مراسم یعنی وزیر معارف و نخست‌وزیر وقت تفاوت‌هایی مشاهده می‌شود؛ چنان‌که هر دو می‌کوشند پیشنهاد این روز به شاه را به خود منتسب سازند. در هر حال پس از ارائه چنین پیشنهادی به شاه وی اظهار می‌دارد: «باید این موضوع در هیأت وزراء مطرح شود و به تصویب برسد... این مسأله ساده‌ای نیست؛ خیلی مهم است و باید حتماً انجام شود. منتها این انقلاب بزرگ باید با فکر و تدبیر صورت بگیرد» (رستاخیز، 16 دی‌ماه 2535؛ به نقل از خاطرات جم). گفته میشود این سخنان شاه حاکی از نگرانی وی از نتیجه عمل است. محمود جم نیز در خاطراتش از تردید و نگرانی خود و سایر اعضای هیأت دولت یاد کرده، می‌نویسد: «مهمترین نگرانی که نه تنها (گریبانگیر) من، بلکه گریبانگیر سایر اعضاء دولت نیز بود، مسأله عکس‌العمل افراد متعصب در برابر این اقدام بود» (رستاخیز، 16 دی‌ماه 2535؛ به نقل از خاطرات جم). شاه در واکنش به ای نگرانی اظهار می‌کند: «ممکن است اقداماتی علیه این کار صورت بگیرد و مسأله عفت و نجابت زن را پیش بکشند، اما نجابت و عفت زن به چادر مربوط نیست. مگر میلیون‌ها زن بی‌حجاب که در ممالک خارجه هستند، نانجیبند؟ از این گذشته همسر من و دختران من در این کار پیش قدم هستند» (همان: سخنان رضاشاه خطاب به جم). آن‌گاه رضا شاه علت شرکت خانواده خود را در جشن آن روز بیان می‌کند: «شرکت همسر و دختران من در جشن دانشسرای مقدماتی بدون حجاب باید سرمشق همه زنان و دختران ایرانی مخصوصاً خانم‌های شما وزرای مملکت باشد» (خاطرات صدرالاشراف ) اصرار شاه برای حذف چادر بحدی بود که درجایی گفت: «زن ایرانی باید به هر قیمتی که شده است از این چادر سیاه آزاد شود... برای آزادی زنان ایرانی هر گونه مانعی را از سر راه آن‌ها برخواهم داشت... (چادر) دشمن ترقی و پیشرفت مردم است». روز مراسم قبل از مراسم هفده دی قرار بود که بانوان بدون چادر و حجاب و حتی روسری (چارقد) در مراسم حاضر شوند، اما به واسطه نگرانی از برانگیخته شدن احساسات مخالفین در آخرین روزها تصمیم گرفته شد که بانوان به کلی سربرهنه نباشند، بلکه کلاه بر سر بگذارند و به آن ترتیب در مراسم حضور یابند (رستاخیز، 16 دی‌ماه 2535). با این تمهیدات و آماده باش قبلی نیروهای امنیتی، روز هفدهم دی‌ماه سال فرا رسید. در این روز «از ساعت‌ها قبل دو سلمانی مردانه در یکی از اتاق‌های دانشسرا آماده کار بودند؛ مو شانه می‌کردند، اضافه‌ها را می‌زدند و سر خانم‌ها را چون تازه از زیر چادر درآمده بود و جلوه‌ای نداشت به سبک مردانه می‌آراستند» (زن روز، 11 دی‌ماه 1344). در این روز دانشسرای مقدماتی شکل دیگری پیدا کرده بود. «محصلین و معلمان و مدیران مدارس در صف‌های منظم منتظر ورود رضا شاه به اتفاق خانواده‌اش بودند. مراسم به مناسبت اعطای دانشنامه به بانوانی که از دانشسرا فارغ التحصیل می‌شدند، منعقد گردیده بود و موقع و مکان بسیار مناسبی برای اعلام تصمیم (کشف حجاب) بود» (رستاخیز، 16 دی‌ماه 2535؛ به نقل از محمد رضاشاه پهلوی به مناسبت 17 دی‌ماه 1314). بالاخره پس از مدتی انتظار «رضاشاه به اتفاق ملکه و دو دخترش که رفع حجاب کرده بودند و لباس اروپائی به تن داشتند، در دانشسرای مقدماتی حضور یافت و ضمن اعطای دیپلم‌ها به محصلیـن، کشـف حجـاب را رسماً اعلام کرد» (آوری، 1366: ج2، ص72). محمود جم در خاطرات خود در ارتباط با نظر رضا شاه نسبت به مراسم هفده دی در دانشسرای مقدماتی می‌نویسد: «(رضاشاه) مرا احضار فرمودند و گفتند... ما میله‌های زندان را شکستیم. حالا خود زندانی که آزاد شده است، وظیفه دارد که برای خودش به جای قفس، خانه قشنگی بسازد... دقت کنید که این قبیل مراسم و جلسات تکرار شود تا خانم‌ها مرتب در آن‌ها حضور یابند و بیشتر با آداب و رسوم اجتماع و معاشرت عادت کنند» (رستاخیز، 16 دی ماه 2535). این در حالی بود که بسیاری از زنان بالاجبار در مراسم شرکت کرده بودند و آثار شرم و حیا از رخسارشان هویدا بود. حتی عده‌ای از آن‌ها تا پایان مراسم رو به دیوار ایستاده و اشک می‌ریختند. اما روزنامه‌های آن زمان از این روز تاریخی چنان به بزرگی یاد کردند که گویی زنجیر اسارت و بردگی زن برداشته شده است. روزنامه تجدد، ارگان غیر رسمی تبلیغات رژیم، در فردای آن روز نوشت: «قرن‌ها زنان این کشور در حالت خمود و مذلت به سر برده و در حقیقت نیمی از پیکر این اجتماع فلج و از کار افتاده بود. دیروز به این سیه بختی و جهالت خاتمه داده شد» (تجدد ایران، 19 دی‌ماه 1314). کشف حجاب به بهانه پیشرفت!! آنچه که رضاشاه و کابینه اش بعنوان دلایل رفع حجاب اعلام کردند عبارت بود از : خلاف تمدن بودن حجاب، خلاف قانون طبیعت بودن حجاب و اینکه حجاب سبب عدم حضور زنان بعنوان نیمی از مردم جامعه در عرصه کار و فعالیت است. او با ادعای پیشرفت زنان این قانون را وضع می کند درحالیکه یکی از روزنامه های انگلیسی آن زمان در گزارشی اعلام می کند: شمار زنان شوهردار ایرانی تقلیل یافت و بر شمار زنان منحرف افزوده گشت. جالب است بدانید که وقتی همسر اول شاه (فوزیه) بچه دار می شود و رضاشاه می فهمد که نوه اش دختر است، به دیدار عروس و نوه اش نمیرود. فوزیه در مقابل این رفتار رضاشاه به محمدرضا می گوید: «پدر تو که این همه ادعای دفاع از حقوق زنان را می کند حتی اینقدر هم برای من و نوه اش ارزش قائل نبود که بیاید او را ببیند.» ممنوعیت کشف حجاب برای زنان بدکاره!! در تبلیغات کشف حجاب، حکومت تلاش داشت بی‌حجابی مترادف بی‌عفتی معنا نشود در عوض تلاش کرد تا بی حجابی را مترادف با فرهیختگی، تمدن و همراه با نجابت تعریف کند. بهمین جهت، به فرمان حکومت، روسپی‌ها از کشف حجاب منع شدند. حکومت تلاش داشت تا عفت و نجابت را از حجاب جدا کند و با بی‌حجابی همراه کند. (صادقی) آن‌چنان‌که در بخشی از بخشنامه‌ی دولت آمده است: «اگر فواحش به کشف حجاب اقدام نمایند، باید قویاً جلوگیری شود که صدمه به این مقصود مقدس نزنند.» (واقعه‌ی کشف حجاب) همچنین به منظور کنترل افکار عمومی و واکنش‌های مذهبی مردم، حکومت تلاش کرد تا عده‌ای از علمای سرشناس را وادار کند که در مجالس و جشن‌های بی‌حجابی حاضر شوند یا با تأیید خود آن را مجاز بدانند. آیت‌الله کاشانی در پاسخ به چنین پیشنهادی، به‌شدت با مأموران برخورد کرد. (صحیفه‌ی امام، ج 13) از دیگر علمای سرشناسی که از شرکت در مجالس جشن بی‌حجابی خودداری کردند، می‌توان به شیخ علی مدرس تهرانی، شریعتمدار رشتی و امام جمعه‌ی تهران حاج سید محمد اشاره کرد. (بصیرت‌منش) امام خمینی (ره) در رابطه با این موضوع می‌فرمایند: برای شرکت در مجالس جشن بی‌حجابی پیش علمای شهرها می‌رفتند و می‌گفتند شرکت کنید. هرکدام ضعیف بودند و ضعیف‌القلب بودند شرکت می‌کردند و هرکدام قوی بودند شرکت نمی‌کردند. (صحیفه‌ی امام، ج 13: 152) خشونت علیه زنان محجبه اعمال محدودیت بر ضد زنان باحجاب در آغاز و پس از آن، استفاده از شیوه های سرکوب گرانه پلیسی، چهره دوم جشن ها و سخن رانی های به ظاهر مترقیانه رضاخانی بود. در همین زمان، برخی از مغازه دارها نیز همگام با شهربانی، در اعمال محدودیت ها شرکت و با چسباندن اطلاعیه هایی بر در مغازه خود بدین مضمون که: «به چادری ها جنس نمی فروشیم»، با مأموران همکاری می کردند. پس از مدتی به مأموران دستور داده شد خشونت بیشتری به خرج دهند.  بر اساس گزارش های شاهدان عینی، پلیس در گوشه خیابان ها می ایستاد و زنان چادری را زیر نظر می گرفت و چادر از سر آنها برمی داشت و پاره می کرد، به گونه ای که جوی های آب کنار برخی از خیابان ها، از چادر انباشته شده بود. طبق دستورالعمل وزارت کشور از سوار شدن بانوان چادری بر وسایل نقلیه و ورود آنها به سینماها، رستوران‌ها و ادارات دولتی جلوگیری می‌شد. (مهدی صلاح، کشف حجاب: زمینه‌ها، پیامدها و واکنش‌ها ) مهدی عبدخدایی از اعضای فدائیان اسلام می گوید نامادری من داستانی را تعریف می کردند که همین داستان را علی آقا ضیاء هم تعریف می کنند که من یکساله بودم که مادرم از حمام بازمی گشته است. بین حمام و منزل ما قریب صد یا صد و پنجاه قدم راه بوده، پاسبان اداره ثبتی بوده که می بیند دو زن (مادرم و همسایه اش) با چادر راه را طی می کنند. حمله می کند چادر مادر مرا از سرشان می کشد. مادرم فرار می کند و خود را به آستانه خانه همسایه می اندازد در همانجا سقط جنین می کند و خونریزی شدیدی می کند و به علت شرایطی که پدرم داشته (او بصورت یک تبعیدی و فراری بوده و یکسال بعد از آن ماجرا باز می گردد) نمی تواند مادرم را به دکتر برساند و مادرم پس از شانزده روز می میرد در حالی که بیست و یکساله بوده است. دکتر محمد علی اسلامی ندوشن که در دوره نوجوانی شاهد رفتار خشونت آمیز ماموران رضاخان با زنی در زادگاهش روستای «کبوده» بوده است، دراین باره چنین نقل می کند: هرگاه امنیه [مأمور انتظامی دولتی] وارد دِه می شد، [زن ها] می بایست مراقب باشند که از خانه بیرون نیایند. با بودن  امنیه، حتی زن های رعیتی هم از تعرض مصون نمی ماندند، زیرا چارقد نیز جزو مصادیق حجاب محسوب می شد [و با شدت با آن برخورد می گردید.] ... صحنه ای را که روزی خود ناظر بودم، برای نمونه بازگو می کنم. زنی که از مزرعه مجاور به طور گذرا به کبوده آمده بود از کوچه می گذشت، و مانند همه زن های روستایی چادر و چارقد به سر داشت. [ آن زن] توی کوچه با امنیه ای که از راه رسیده بود رو به رو شد، و امنیه او را دنبال نمود و چارقد و چادر از سرش کشید. نزدیک به خانه کدخدای دِه بودند و امنیه به خانه او می رفت. زن شروع کرد به گریه کردن و سرش را با سفره ای که در دست داشت پوشاند. امنیه اصرار داشت که او را جریمه کند، به مبلغی که پرداختش فوق طاقت او بود. آن زن چون از کشاورزان ما بود و او را می شناختم، خواستم کمکی به او بکنم. بنابراین، او را بردم به منزل کدخدا و از وی خواستم که وساطت بکند و قضیه راخاتمه دهد. کدخدا با امنیه وارد مذاکره شد، و او پذیرفت که این دفعه از او در گذرد، منتها شرط، آن بود که زن چون خواست از خانه [کدخدا] بیرون رود، با سرِ برهنه از جلوی اتاق [که آن امنیه در آن حضور داشت] بگذرد. چاره ای نبود جز قبول. در آن لحظه جز من و کدخدا و امنیه کسی توی اتاق نبود و پنجره باز بود. زن، بی چارقد و بی چادر آمد و با سرعت گذشت. رویش را به جانب دیگر برگردانده بود. موهای ژولیده اش روی شانه اش ریخته بود ... از جایی که در برابر چشم ما قرار گرفت تا جایی که از نظر گم شد، بیش از چند قدم نبود، ولی همین چند قدم گویی روی تیغه کارد راه می رفت. اینکه می گویند "می‌خواست زمین دهان باز کند و او را فرو برد " در حق او صدق می کرد. ... هر یک از موهایش بر سرش سوزنی شده بود. " (روزها، خاطرات دکتر محمد علی اسلامی ندوشن، انتشارات یزدان، جلد اول ) اعتراض مردم، روحانیت و روشنفکران به کشف حجاب اعتراضات مردمی که برجسته ترین آنها عبارتند از تجمعات شیراز و قیام مسجد گوهرشاد: 1.تجمعات شیراز نخستین واکنش جدی روحانیت علیه طرح حجاب زدایی از شیراز آغاز شد. در جشنی که با حضور «حکمت» وزیر معارف در مدرسه شاهپور برگزار شده بود، عده‎ای از دختران جوان بر روی صحنه ظاهر شده و حجاب خود را برداشتند و به پایکوبی پرداختند. این حادثه حتی اعتراض عده‎ای از حاضرین جلسه را نیز برانگیخت. فردای آن روز در مسجد وکیل شیراز اجتماعی توسط سید حسام‎الدین فال اسیری برپا شد. وی در این سخنرانی به انتقاد از عملکرد رژیم پرداخته و به مردم هشدار داد که مواظب توطئه ‌ها باشند. به دنبال این سخنرانی او را بلافاصله دستگیر و زندانی کردند. (مهدی صلاح) 2.قیام مسجد گوهرشاد واقعه مسجد گوهرشاد در اعتراض به به اجباری شدن کلاه شاپو و سیاست‌های تغییر لباس، و حصر آیت الله سید حسین قمی صورت گرفت اما توسط نیروهای رضاخان به طرز فجیعی سرکوب شد. در این تجمع اعتراض آمیز که در تیرماه سال 1314 و در مسجد گوهرشاد واقع در حرم امام رضا(ع) برگزارشد، شیخ محمدتقی بهلول سخنرانی کرد. درحین سخنرانی شیخ بهلول، نیروهای دولتی به محل تجمع وارد شده و بین مردم و نیروهای دولتی درگیری رخ داد. این تحصن به شدت سرکوب شد و نزدیک به 2000 نفر قتل عام و در گورهای دسته جمعی انباشته شدند. پس از این واقعه روحانیان سرشناس مشهد دستگیر و تبعید شدند و به دستور رضا شاه برخی از رؤسای ادارات مشهد را تغییر کردند. (مهستی بوذرجمهوری) 3.نامه بانوان یزدی به نمایندگان مجلس فشار کشف حجاب و ترس بانوان از ماموران شهربانی به حدی بود که زنهای یزد در تاریخ به نمایندگان مجلس نامه نوشتند و شرح ستمهایی که بر آنان می رفت را شرح دادند: «متأسفانه آنچه در رادیوها شنیده و روزنامه ها مطالعه می شود، هیچ اسمی از ظلم و ستمهایی که چندین سال است به ما بیچارگان شده، نیست که به واسطه یک روسری یا چادر نماز در محله ها حتی از خانه همسایه طوری در فشار پاسبان و مأمورین شهربانی واقع بوده و هنوز هم هستیم که خدا شاهد است از فحاشی و کتک زدن و لگد زدن هیچ مضایقه نکرده و نمی کنند و اگر تصدیق حکما آزاد بود از آمار معلوم می شد که تا به حال چقدر زن حامله یا مریضه به واسطه تظلمات و صدمات که از طرف پاسبانها به آنها رسیده، جان سپردند و چقدر از ترس و حرس فلج شدند و چقدر مال ما را به اسم روسری یا چادر نماز به غارت بردند و چه پولهایی از ما به اسمی و رسمی گرفته شده. خدا می داند اگر یک نفر از ماها با روسری یا چادر نماز به دست یک پاسبان می افتاد مثل اسرای شام با ماها رفتار می کردند. بهترین رفتار آنها با ماها همان چکمه ها لگد بر دل و پهلوی ما بود و اگر به پول گرفتن قانع نمی شدند یا پولی نداشتیم به آنها بدهیم ما را به شهربانی و کمیسر می بردند اذیت ما بیشتر و مخارج ما زیادتر...» 4.واکنش اقشار مختلف زنان همسر صدرالاشراف –وزیر عدلیه رضا شاه- که بالاجبار در مجلسی شرکت کرده و کشف حجاب کرده بود بیمار شد به طوری که دیگر از خانه بیرون نیامد و یک سال بعد درگذشت. برخی در منازل خود حمام ساختند تا مجبور به خروج از منزل نباشند. زنان در مشهد دیر وقت به زیارت امام رضا می‌رفتند تا چادر از سرشان کشیده نشود. برخی از زنان که ناگزیر به کشف حجاب بودند با کلاه و بلوز یقه بسته رفت و آمد می‌کردند تا حتی الامکان حجاب خود را نیز رعایت کرده‌باشند. زنان روستایی و عشایری که به دستور رضاخان یکجانشین شده‌بوند و طرح تغییر لباس آن ها به لباس غربی نیز در دستور کار قرار گرفته‌بود. صبح‌های بسیار زود یا شب‌ها دیر وقت، رفت و آمد می‌کردند و یا به ماموران رشوه می‌دادند. روحانیون معترض 1.آیت الله سیدابوالقاسم کاشانی: آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی نیز از روحانیونی بود که با لحنی تند به رضاخان اعتراض کرد. 2.امام جمعه تهران: از دیگر روحانیون صاحب نام این دوره امام جمعه تهران «حاج سیدمحمد» بود که در پی مخالفت با کشف حجاب محبوبیت خاصی در تهران و ایران پیدا کرد؛ زیرا که گفته بود اگر کشته شوم عیالم را بدون حجاب در مجلس جشن بی حجابی نخواهم برد. (حسین طهرانی) 3.سیدابوالحسن طالقانی : سید ابوالحسن طالقانی هم به علت اعتراض به اقدامات ضد اسلامی به ویژه کشف حجاب مکررا به زندان افتاد و یا تبعید گردید. سید محمود طالقانی فرزند او که در این ایام طلبه‌ای پر شور بود، در سال ۱۳۱۸ در درگیری با پاسبانی که به اجبار قصد برداشتن چادر زنی را داشت به زندان افتاد.( سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت کمبریج) 4.آیت الله مرعشی نجفی : در زندگی نامه آیت الله مرعشی نجفی (ره) آمده است که ایشان با شجاعت تمام، در برابر رئیس پلیس قم که سعی داشت در حرم مقدس حضرت فاطمه معصومه (ع)، حجاب زنی را به زور از سرش بردارد، ایستادگی کرد و سیلی محکمی بر گوش او نواخت. این شخص، آیت الله نجفی را تهدید به قتل کرد، ولی فردای آن روز قسمتی از سقف بازار بر سرش ریخت و در دم کشته شد. این واقعه سبب شد مقام و منزلت آیت الله مرعشی نجفی نزد مردم دوچندان شود. روشنفکران معترض 1.مخبرالسلطنه هدایت: غالباً مطالبی که در ضرورت رفع حجاب از سوی شاه و اطرافیان تحت عناوین متعدد مورد تاکید قرار می گرفت این بود که وجود حجاب اولا «خلاف تمدن» ثانیا «خلاف قانون طبیعت» بوده و ثالثا «سبب عدم حضور زن به عنوان نیمی از مردم جامعه در عرصه کار» می شود. مخبرالسلطنه هدایت که خود بیش از شش سال و سه ماه به عنوان رئیس الوزراء در خدمت رضا شاه بود در خاطرات خود سه اصل یاد شده را این گونه تحلیل می کند: «در این اوقات (سالهای بعد از تصویب تغییر لباس به تاریخ 6 دی 1307) روزی به شاه عرض کردم تمدنی که آوازه‌اش عالمگیر است، دو تمدن است: یکی تظاهرات در بولوارها، یکی تمدن ناشی از لابراتوارها. تمدنی که مفید است و قابل تقلید، تمدن ناشی از لابراتوراها و کتابخانه ها است. گمان کردم به این عرض من توجهی فرموده اند. آثاری که بیشتر ظاهر شد تمدن بولوارها بود که به کار لاله زار می خورد و مردم بی بند و بار خواستار بودند.»... وی در جای دیگر ضمن استهزاء «روز 17 دی 1314» در مورد نقش زن ایرانی در اقتصاد کشور می نویسد:17 دی روز ورود به صحنه تمدن است. مملکت را آوازه تمدن و ترقی فرا گرفته است . مسرورم که می‌بینم خانم ها در نتیجه معرفت به وضعیت خود آشنایی یافته اند. نصف قوای مملکت بیکار بود و به حساب نمی‌آمد، اینک داخل جماعت شده است. آنان که مشغول خانه داری بودند به عرصه ولنگاری قدم نهادند. در هیچ جای دنیا زن به قدر ایران کار نمی‌کرد و نمی کند. در شهرها و قراء زن علاوه بر کار خانه‌داری بزرگترین کمک را به اقتصاد مملکت می کند. قالی، گلیم، جاجیم، اغلب از زیر دست زن بیرون می آید یا دخترها.» او در تمسخر استدلال رضاخان مبنی بر اینکه بی حجابی موجب پیشرفت زنان میشود مینویسد: «جای شکرش باقی است که سر تا پا برهنه کردن در کوچه آمدن را در پاریس و برلن، پلیس منع کرده بود والا در حرارت تقلید بانوان ما مستعد تقلید بودند و آنچه در پرده داشتند، می‌نمودند». (مهدی صلاح، کشف حجاب: زمینه‌ها، پیامدها و واکنش‌ها ) 2.علی اصغر حکمت: علی اصغر حکمت یکی از سرشناس ترین چهره هایی که خود در آفرینش ماجرای حجاب فعال بود، در مورد تبعات این واقعه می نویسد: «بلافاصله بعد از مراسم 17 دی در تهران دو امر پیش آمد که یکی به افراط و دیگری به حد تفریط بود. از یک طرف بعضی از زنهای معلوم الحال به کافه ها و رقاصخانه ها هجوم آورده و همه در مرئی و منظر جوانان بوالهوس به رقص پرداخته و با آن جوانان به انواع رقصهای معمول فرنگستان، مشغول دست افشانی و پایکوبی شدند و از طرف دیگر مأمورین شهربانی و پلیس ها در تهران و فرمانداری ها و بخشداری ها در شهرها و قصبات مملکت بر حسب دستور وزارت کشور به زنان بی خبر مزاحم شده و آنها را به اجبار وادار به کشف حجاب می کردند و حتی چادر و نقاب آنان را پاره می کردند... آیا زن ایرانی قبل از کشف حجاب حضور اجتماعی نداشت؟ برخی معتقدند ممنوعیت حجاب در دوره رضاخان، موجب حضور بیشتر زنان در اجتماع شد و به دنبال آن زنان توانستند در عرصه های مختلف سیاسی، ورزشی و اجتماعی به رشد و شکوفایی برسند. رضاشاه نیز به محمود جم گفته بود: «زن ایرانی باید به هر قیمتی که شده است از این چادر سیاه آزاد شود. چادر سیاه دشمن ترقی و پیشرفت مردم است» (رستاخیز، 16 دی‌ماه به نقل از خاطرات جم). سوال اینجاست که آیا واقعا زنان ایرانی قبل از کشف حجاب، حضور اجتماعی نداشتند؟ خوشبختانه مدارک تاریخی کافی وجود دارد که حضور اجتماعی زنان ایرانی را در عرصه‌های بسیار سرنوشت‌ساز این ملت در دوره-های تاریک قاجار و مشروطه با حجاب کاملاً سنتی تأیید می کند که در ادامه به سه مورد آن اشاره خواهدشد. البته ارائه شواهد زیر به این معنی نیست که زنان ایرانی در قبل از هفده دی 1314 در وضع مطلوبی به سر می‌برده‌اند، بلکه تنها به این معنی است که حجاب و پوشش سنتی زن ایرانی مانعی برای تأثیرگذاری آنان در مسائل سیاسی و اجتماعی نبوده است. 1.لغو قرارداد رژی یکی از نکات بسیار قابل توجه در ماجرای قرارداد رژی(لغو امتیاز انحصار دخانیات در سال 1270 شمسی) حضور چشمگیر بانوان تهرانی در اعتراضات مذهبی مردم علیه این قرارداد است.  و همچنین اقدام بی‌سابقه آنها در خصوص سوق دادن اعتراضات به سوی شخص ناصرالدین شاه است که این موضوع یعنی اعتراض به شخص شاه حتی در اعتراضات علماء نیز با چنین شدتی مشاهده نمی‌شود. گزارش زیر از رساله دخانیه شیخ حسین کربلائی خواندنی است: «صبح دوشنبه سوم جمادی الثانی (1270 شمسی) ... زنان نیز دسته دسته و فوج فوج آمدند تا اینکه جمعیت آنان انبوه شد. پس از این اجتماع زنان ابتدا روانه بازار شدند. هر دکان را گشوده دیدند، خواهی نخواهی بستند... جمعیت زنان با آن انبوهی و کثرت پس از فراغت جستن از این کار، تماماً سرها را از روی چادرها لجن گرفته و فریاد و فغان‌کنان رو به ارک دولتی رفتند ... تفصیل این موقف دهشتناک و شرح آن رستاخیز عظیمی که در آن موقع برپا شد جز که بالعیان دیده شود وگرنه در گفتار نتواند گنجید...» (کربلایی، ص112-110) نویسنده رساله دخانیه که از جنبش زنان در قضیه تنباکو بهت زده شده ‌بود و نمی‌توانست با معیارهای عرفی خود حضور اجتماعی زنان را کاملاً هضم کند، در دنباله گزارش خود می‌نویسد: «از چنین هنگامه عظیمی که دفعتاً در میدان ارک برپا گردید، تمامی اجزاء دولت، خاصه اهل حرمسرای سلطنتی را وحشت و دهشت عظیمی فراگرفته از صدر تا ساقه مضطرب و پریشان شدند» (همان) اجتماع زنان چنان تاثیری برجای گذاشت که نائب السلطنه ناچار شد در مقابل زنان معترض اعلام کند: «همشیره‌ها، فرنگی‌ها را بیرون می‌کنیم. هیچ یک از علماء را نمی‌گذاریم بیرون بروند، خاطرتان جمع باشد» (رک. تیموری، ص152). گزارش این حادثه تاریخی به خوبی نشان می‌دهد که مبارزات مردم ایران علیه نفوذ بیگانه به یمن حضور زنان برخوردار از پوشش سنتی، توفندگی و برندگی یافته و منجر به لغو امتیاز رژی شده است. 2.نهضت مشروطیت در جریان نهضت مشروطیت نیز حضور اجتماعی زنان برخوردار از حجاب سنتی به صورتی چشم‌گیر و مؤثر مشاهده می‌شود. در ماجرای تحصن علمای تهران در حرم حضرت عبدالعظیم و پس از انتشار این خبر در سطح شهر تهران، هنگامی که مظفرالدین شاه از خانه امیربهادر باز می‌گشت، «مردم سر راه او انبوه شدند و زنان گرد کالسکه او را گرفته و فریاد می‌زدند: ما آقایان و پیشوایان دین را می‌خواهیم. عقد ما را آقایان بسته‌اند، خانه‌های ما را آقایان اجاره می‌دهند... ای شاه مسلمان بفرما روسای مسلمانان را احترام کنند. ای پادشاه اسلام وقتی روس و انگلیس با تو طرف شوند شصت کرور ملت ایران به حکم آقایان جهاد می‌کنند»(کسروی تبریزی، ص69) کسروی تبریزی بعد از ارائه این گزارش در یک ارزیابی مورخانه می‌نویسد: «امروز زنان با همه روبند و چادر کار بسیاری کردند» (همان). تأکید کسروی بر روبند و چادر با توجه به این که وی یکی از روشنفکران عصر پهلوی است، در خور توجه بسیار می‌‌باشد. 3.مقاومت در برابر ضرب الاجل روسیه در سال 1289 شمسی، پس از آن که دولت روسیه به ایران ضرب الاجلی داد، تجمع عظیمی از بانوان تهرانی در مقابل مجلس شورای ملی برپا شد که هزاران زن چادری، کفن سفید بر گردن انداخته و در این تجمع حضور یافتند. نکته قابل توجه در این تجمع آن که سخنرانان آن زن بودند که عمدتاً در دفاع از مشروطیت و استقلال کشور سخن راندند. یکی از دختران دانش‌آموز در این تجمع مردان را خطاب قرار داده و اشعار زیر را می‌خواند: ای پسران پدر ناخلف / مرگ به از زندگی بی‌شرف آنکه در او غیرت و ناموس هست / کی به دلش وحشتی از روس هست موقع جانبازی و مردانگیست / ترس ز بی‌حسی و دیوانگیست مـوقع کار است معیت کنید / می‌رود اسلام حمیت کنید (رک: بامداد، 1349: ص17) زنان تجمع کننده به این مقدار اکتفا نکرده و برای جهانی کردن صدای اعتراض خود به تلگراف خانه رفتند و تلگرافی مبنی بر شکایت از دولت روسیه تزاری به تمام کشورهای بزرگ مخابره کردند. از جنبه حمایت از دولت مشروطه نیز «بیشتر بانوان با طیب خاطر حاضر شدند با فروش جواهرات و زینت آلات خود قسمتی از بدهی دولت را به روسیه تزاری بپردازند» (همان: ص21-20) لغو قانون منع حجاب بعد از تبعید رضاشاه و روی کار آمدن محمدرضا در سال 1320 ، یعنی 6 سال پس از اجرایی شدن قانون منع حجاب، عده ای از بانوان محجبه ضمن مخالفت با این قانون ، در معابر عمومی با چادر ظاهر شدند. حضور زنان با چادر مورد اعتراض فعالین زنان از جمله اعضای کانون بانوان قرار گرفت اما حکومت برخورد جدی با این موضوع نکرد. در مهرماه همان سال، آیت الله سیدابوالقاسم کاشانی نامه شدیداللحنی به نخست وزیر نوشت و خواهان کم کردن فشار بر زنان محجبه شد. انتشار دو فتوای «حاج حسین آقا بروجردی» و «حاج سید محمدتقی خوانساری» که دال بر لزوم حجاب و تحریم بی حجابی بود در آن روز‌ها منتشر شد و از نظر فرهنگی و دینی مردم را به سمت حجاب تشویق کرد. به نظر می‌رسد سیاست ممنوعیت حجاب، در تاریخ 10 دی 1322 کنار گذاشته می شود. وزارت کشور در نامه ای به نخست‌وزیر نسبت به رعایت‌نکردن استفاده از لباس متحدالشکل اعتراض می کند. وی در نامه اشاره می‌کند تا شهریور 1320 این قانون کاملاً رعایت می‌شده و متخلفین به جزای نقدی یا حبس محکوم می‌شدند. او پیشنهاد می‌کند متخلفین در رابطه با قانون متحدالشکل نمودن لباس طبق قانون «جداً تعقیب و به کیفر خود» برسند. اما در ادامه می‌نویسد: «بدیهی است این ترتیب شامل حال مردان بوده و مربوط به چادر نماز و چادر سیاه نیست که بنا به مقتضیات وقت فعلاً به هیچ وجه جلوگیری نمی‌شود» (خشونت و فرهنگ، اسناد کشف حجاب) پس از لغو کشف حجاب، زنان ایرانی به طور علنی باحجاب ظاهر شدند؛ در این دوره بیشتر زنان در خارج از خانه از چادر رنگی استفاده می کردند. البته گروهی از زنان خانواده های بی تقیّد که طی چند سال طعم آزادی به سبک غربی را چشیده بودند، دیگر حاضر به بازگشت به فرهنگ حجاب نبودند. پهلوی دوم در دوره پهلوی دوم ساست حیازدایی و حجاب زدایی به شکل دیگری پیگیری شد. در این دوره آزادی در پوشش اجتماعی وجود داشت اما سیاست های فرهنگی علیه حجاب همچنان ادامه پیدا کرد. مهم ترین تفاوت کشف حجاب در دوره رضاخان و محمدرضاشاه این بود که کشف حجاب در دوره رضاخان به زور سرنیزه و در دوره محمدرضا به کمک تبلیغات و فعالیت های فرهنگی گسترش یافت. محمدرضاشاه در کتاب «ماموریت برای وطنم» که در سال ۱۳۴۱ نوشته شده است، تلویحا از روش رضاخان تبری می‌جوید و به منش فرهنگی خود اشاره میکند: «مسئله کشف حجاب نمونه‌ای از اقدامات اصلاحی پدرم بود و همین که پدرم از ایران خارج شد در اثر پاشیدگی اوضاع در دوران جنگ، بعضی از زنان مجددا به وضع اول خود برگشتند و از مقررات مربوط به کشف حجاب عدول کردند. ولی من و دولت من از این تخطی چشم‌پوشی کردیم و ترجیح دادیم که این مسئله را به سیر طبیعی خود واگذاریم و برای اجرای آن به اعمال زور متوسل نشویم. امروز در شهرها و قصبات ایران زنان با حجاب دیده می‌شوند ولی روز به روز از عده این زنان می‌کاهد و به تدریج از میان می‌رود». حیازدایی از طریق رسانه ها پهلوی دوم از طریق رسانه های گروهی، مراکز آموزشی، ادارات و سینماها تلاش کرد تا زنان را به بی حجابی و برهنگی تشویق کند. در این دوره ارائه تصویر زن مدرن ایرانی در مجلات، رسانه‌های صوتی و به ویژه تصویری، جشن‌ها و مراسم فرهنگی شکل جدیدی به خود می‌گیرد. دیگر بحث بر سر برداشتن پوشیه و نقاب نیست، بلکه به کمک تصاویر و کلمات بخش‌هایی از پوشش زن را حذف می‌کنند. تلویزیون و سینما نقش مهمی در بازتعریف زن ایرانی ایفا می‌کنند. چنانچه موارد سانسور بین سال‌های 1321(تصویب اولین آیین‌نامه رسمی سینما‌ها و مؤسسات نمایشی) تا 1344(تصویب آیین‌نامه نظارت بر نمایش فیلم و اسلاید) نیز تغییر می‌کند. در آیین‌نامه سال 1321 درباره صحنه‌های مربوط به عریانی زن و مرد نشان‌دادن صحنه‌های حاوی «روابط نامشروع زنان شوهردار»، «زنان لخت»، «زن و مرد در یک بستر در صورتی که زن و مرد برهنه باشند و فقط پوشش روی تخت خواب حجاب آن‌ها باشد»( تاریخ سینمای ایران از آغاز تا سال 1357، مسعود مهرابی)، منع شده‌‌اند. در سال 1344 بندهای مذکور به موارد «جزئیات روابط جنسی منحصراً به منظور ارضای خواست‌های پست و جلب مشتری» و «آن قسمت از اندام برهنه زن یا مرد، دختر یا پسر که عیان ساختن آن عفت عمومی را جریحه‌دار می‌کند» (همان)، تقلیل می‌یابند. نمایش صحنه‌هایی از روابط جنسی و بدن برهنه زنان در فیلم‌های داخلی و خارجی در سینماها تا جایی پیش می‌رود که سازمان امنیت و اطلاعات کشور در گزارشی در تاریخ 28/9/1351 می‌نویسد: «اخیراً سینماهای تهران فیلم‌هایی که باعث تحریک جوانان به فساد می‌شود برروی اکران سینما آورده و این موضوع باعث عصبانیت اکثر مردم شده است» (به نقل از اسناد منتشره مؤسسه مطالعات پژوهش‌های سیاسی) رسانه‌ها با تمسخر چادر، تبلیغ شنا در کنار دریا، ارتباط دختران و زنان شوهردار با مردان غریبه و... تن نمایی زن را ویژگی برتر زنانگی معرفی کرده و خوش صداترین، خوش اندام‌ترین و عریان‌ترین زنان را بعنوان زنان و دختران شایسته معرفی می کردند و برای تبلیغ هر چیزی از تلویزیون گرفته تا بوگیر دستشویی از تنِ زن استفاده می‌کردند. (من وفرح پهلوی، اسکندر دلدم) همچنین شمس الملوک مصاحب، نماینده مجلس سنا و مشاور و سرپرست امور فرهنگی بنیاد پهلوی در انتقاد به وضع سینما میگوید: اکثر فیلم‌های سینما فاقد ابتکار و هنر و اندیشه و هدف و مروج ادبیات مستهجن (چاله میدانی)، قتل و کشتار و تجاوز و ..... آن هم در لفافه‌ی ترویج فرهنگ ملی هستند. (مجله ستاره سینما، شماره 48، تیر 53) جشنِ بی هنرِ شیراز در این دوره هرساله جشنی موسوم به "جشن هنر شیراز" برگزار میشد که به تعبیر ویلیام شوکراس روزنامه نگار انگلیسی : "جشن‌های هنر شیراز از بی‌اصالت‌ترین و مستهجن‌ترین آثار نمایشی جهان بود که هیچ سنخیتی با فرهنگ و آداب و سنن بینندگان خود نداشت." ( آخرین سفر شاه، ویلیام شوکراس) در این جشن‌ها صحنه‌های تنفرانگیزی از روابط کامل و علنی جنسی در ماه رمضان در خیابان‌های شیراز به نمایش گذاشته شد. نامأنوس بودن این صحنه‌ها در فضای فرهنگی ایران، پارسونز، سفیر انگلیس در ایران را نیز تحت تأثیر قرار داده ‌بود. وی این نمایش را در خاطرات خود اینگونه شرح می‌دهد: «جشن هنر شیراز در سال 1977 از نظر کثرت صحنه‌های اهانت‌آمیز به ارزش‌های اخلاقی ایرانیان، از جشن‌های پیشین فراتر رفته‌ بود... صحنه نمایش، نیمی در داخل مغازه و نیمی در پیاده‌رو مقابل آن بود. یکی از صحنه‌ها که در پیاده رو اجرا می‌شد، تجاوز به عنف بود که به طور کامل (نه به طور نمایشی و وانمودسازی) ... در مقابل چشم همه صورت می‌گرفت... واکنش مردم عادی شیراز که ضمن گردش در خیابان یا خرید از مغازه‌ها با چنین صحنه مسخره و تنفرانگیزی روبرو می‌شدند، معلوم است. ولی موضوع به شیراز محدود نشد و طوفان اعتراضی که علیه این نمایش برخاست، به مطبوعات و تلویزیون هم رسید. من به خاطر دارم که این موضوع را با شاه در میان گذاشتم و به او گفتم اگر چنین نمایشی بطور مثال در شهر وینچستر انگلیس هم اجرا می شد؛ کارگردان و هنرپیشگان آن جان سالم به سر نمی بردند. شاه مدتی خندید و چیزی نگفت.» (غرور و سقوط، آنتونی پارسونز) همزمان با اِجرای سیاست‌های فرهنگی، زنان و دختران به شیوه‌های مستقیم یا غیر‌مستقیم از استفاده ‌چادر در مکان‌های آموزشی منع ‌شدند.. در نهایت حکومت پهلوی دوم برای حذف نهایی چادر خود را ناچار به استفاده از اقدامات پهلوی اول می‌‌بیند و در شورای هماهنگی امور اجتماعی نخست‌وزیری مورخ 10/9/1355 طرحی ‌برای حذف چادر از پوشش زنان ارائه می‌شود. اما آشفتگی وضعیت سیاسی کشور در سالهای 1355 تا 1357 مانع از اجرای این طرح می‌شود. متن کامل سند "طرح حذف چادر در دوران پهلوی دوم، سال 1355" برای مبارزه با این پوشش حقیرکننده این راه‌ها پیشنهاد می شود: اقداماتی که در درازمدت مؤثر خواهد بود: 1.بهره‌گیری از خدمات رسانه‌های گروهی ( ایجاد هماهنگی لازم بین رسانه‌های گروهی و متون کتاب‌های درسی برای دگرگونی باورداشت‌های فعلی در زمینه ارتباط چادر با معتقدات اخلاقی و مذهبی/ بهره‌گیری از سهم تلویزیون در بزرگداشت پوشاک محلی و نشان‌دادن جنبه‌های دست و پاگیر چادر) 2.استفاده از نفوذ روحانیون و سپاهیان دین ( انتشار مقالات و نشریات مخصوص و اشاعه محتوای این نشریات توسط روحانیون معتبر و سپاهیان دین / بهره‌گیری از نفوذ کلام روحانیون دانشمند و شناخته‌شده در جهت تفکیک مفهوم حجاب از چادر) 3.بهره‌گیری از فعالیت‌های سازمان‌های اجتماعی و آموزشی ( آموزش غیر مستقیم کودکان مدارس به منظور انتقال این دریافت‌ها به بزرگتر‌ها / گنجاندن مواد خاص در آموزش‌های جنبی کانون‌ها) اقداماتی که در کوتاه‌مدت مؤثر خواهد بود: با استفاده از روند گسترش همه جانبه خدمات بخش عمومی برای همگان و افزایش گروه‌های استفاده‌کننده از خدمات مزبور می‌توان به اتخاذ تدابیر مطلوب، تعداد استفاده‌کنندگان از چادر را در گروه‌هایی مانند دانش‌آموزان، کارمندان، کارگران کاهش داد. 1.ممنوع بودن چادر برای دانش‌آموزان و دانشجویان. 2.استفاده از پوشاک متحدالشکل برای مدارس. 3.اجرای کامل قانون تعلیمات اجباری در مورد خانواده‌هایی که از مدرسه دختران خود جلوگیری می‌کنند. 4.ممنوعیت بانوان کارمند از استفاده از چادر. 5.محرومیت زنان کارمندی که از چادر استفاده می‌کنند، از دسترسی به مقام و موقعیت‌ها و همچنین از تشویق. 6.تشویق کارمندان زن به برگزیدن لباس متناسب با کار و شرایط محیط. 7.صدور بخشنامه به کلیه کارخانه ها و ملزم کردن کارگران به پوشیدن لباس متحدالشکل، متناسب با کار و شرایط محیط. 8.تشویق کارگران زن به استفاده از لباس متناسب با لباس متحدالشکل خود. 9.ممنوعیت زنان چادری از مراجعه به وزارت‌خانه‌ها و سازمان‌های دولتی. 10.ممنوعیت زنان چادری از مسافرت با شرکت هواپیمایی ملی ایران. 11.منوعیت زنان چادری از استفاده از اتوبوس‌های شرکت‌های واحد. 12.ممنوعیت ورود زنان چادری به سینماها. 13.ممنوعیت ورود زنان چادری از خرید در فروشگاه‌های شرکت‌های تعاونی شهرو روستا. 14.ممنوعیت زنان چادری از استفاده از خدمات سازمان‌های اجتماعی مانند جمعیت بهزیستی و آموزشی فرح پهلوی، جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران و انجمن ملی حمایت کودکان. 15.ممنوعیت ورود کودکان و نوجوانان چادر به سر به کتابخانه‌ها. 16.محرومیت از شرکت در هرگونه مجامع عمومی. اقدامات جنبی اجرای مطلوب تصمیمات کوتاه‌مدت مستلزم اقداماتی به شرح زیر است: 1.همکاری وسایل ارتباط جمعی در توجیه مقام زن و برداشت همه‌جانبه در این زمینه. 2.همکاری وسایل ارتباط جمعی در ارائه جنبه‌های منفی چادر و ارتباط آن با عقب‌ماندگی. 3.همکاری وسایل ارتباط جمعی در ایجاد برداشت صحیح از لباس متناسب. 4.تحقیق، نگارش و مقالات مستند در زمینه‌های مربوط. 5.توسعه کارخانجات پوشاک و در دسترس قرار دادن لباس‌های ارزان‌قیمت همراه با روسری که جایگزین چادر گردد. (عصر پهلوی به روایت اسناد، علیرضا زهیری) در نهایت با پیروزی انقلاب اسلامی، نهضت جدیدی در سبک پوشش و حجاب در ایران آغاز شد. برای اطلاع از چگونگی روند اجباری شدن حجاب در ایران مطلب زیر را بخوانید: چگونه حجاب در ایران اجباری شد+ تصاویر مستند و عکس روزنامه ها+فیلم مصاحبه آیت الله طالقانی

تاریخچه-حجاب-در-ایران-قبل-از-اسلام-ساسانیان

 

تاریخچه-حجاب-در-ایران-باستان-ساسانیان1-hi-hijab.com

 

تاریخچه-حجاب-در-ایران-باستان-چادر-ساسانیان1-hi-hijab.com

 

شِنِل نیز که به عنوان بالاپوش از عناصر مهم پوشاک زنان ساسانی از نظر اجتماعی محسوب می شد، شبیه چادر بود که ما آن را بر دوش آناهیتا به عنوان یک مقام والا و حیات بخش در سنگ نگاره طاق بستان _ متعلق به قرن سوم میلادی _ مشاهده میکنیم. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص ۲۴۴)

متون کلاسیک فارسی اشارات زیادی دارد که طی آن زنان دوره های مختلف و نیز طبقات گوناگون اجتماعی، پوشیده با چادر یا سایر اشکال پوشش سر، معرفی میشوند. مثلا زمانی که مکالمه شیرین با پادشاه جدید و ناپسری اش شیرویه به پایان رسید شیرین چادر خود را برمیدارد  تا ثابت کند این زیبایی اش بوده که شاه فقید، خسرو پرویز را مسحور خود ساخته است. چهره ای که تا آن لحظه توسط دیگران رویت نشده بود.

شیرین در بارگاه شیرویه می گوید:

مرا از هنر موی بد در نهان  / که او را ندیدی کس اندر جهان

نمودم همین است آن جادویی / نه از تنبل و مکر، از بدخویی

بکفت این و بگشاد چادر ز موی / همه روی ماه و همه مشک موی

نه کس موی او پیش از این دیده بود / نه از مهتران نیز بشنیده بود

ساسانیان، بعد از اسلام

همانطور که گفته شد حجاب در بین زنان ایرانی پیش از اسلام متداول بوده است و برخلاف عقیده بسیاری، اسلام بوجود آورنده حجاب در ایران نیست. ژوزف کنت گوبینو تاریخنگار فرانسوی می گوید: شکل حجابی که در ایران است بیش از آنکه مستند به اسلام باشد به ایران قبل از اسلام مستند است.

در منابع اسلامی نقلی تاریخی پیرامون حجاب زنان ایرانی دوره ساسانی آورده شده است: هنگامی که سه تن از دختران کسری، پادشاه ساسانی، را برای عمر آوردند، شاهزادگان ایرانی را در برابر عمر در حالی که با پوشش و نقاب، خود را پوشانده بودند، ایستاندند، خلیفه دستور داد، با آوازی بلند بر آنان فریاد کشند که: پوشش از چهره برگیرید تا مسلمانان آن ها را ببینند و خریداران پول بیشتری به پای آنها بریزند. دوشیزگان ایرانی از برهنه کردن صورت خودداری کردند و مشت بر سینه نماینده عمر زدند و آنان را از خود دور ساختند.

در دوره اسلامی چادُر یا چادَر به شکل تن پوش رویی، بی آستین، گشاد و محیط بر بدن توسط زنان در ایران با توجه به ضوابط پوشش اسلامی، انتخاب گردید. این پوشش در عربی ملحف یا ملحفه نیز نامیده میشود.  ظاهرا چادر روزگاری از دو قسمت بالایی و پایینی تشکیل میشده و اکثر مواقع از پشم دوخته شده است. (پوشاک در ایران زمین)

 

پوشش ایرانیان در دوره های اولیه اسلامی

نوشته های پراکنده مورخان و نویسندگان نشان میدهد تن پوش زنان در قرون اول و دوم هجری تن پوش محلی بوده که ادامه تن پوش دوره ساسانی است. همچنین مقنعه و چادر از عناصر اصلی پوشاک زنان در خارج از خانه در این دوران بوده است. (پوشاک اقوام ایرانی)

زنان در این دوره از دامن یا شلوار گشاد و پیراهن آستین دار که بلندی آن تا سر زانو می رسید (تونیک) و پیراهن دیگری که کوتاه و بی آستین بود و روی پیراهن زیری پوشیده می شد (احتمالا به تقلید از زنان دوره ی ساسانی) استفاده می کردند. این پیراهن (رویی) جلو باز بود و به وسیله ی دکمه بسته می شد و کمربند و شالی هم زینت بخش آن بود و یک چادر سیاه رنگ سراسری که تمام بدن را می پوشانید. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص ۲۷۸)

 

تاریخچه-حجاب-در-ایران-قرون-اولیه-اسلامی-hi-hijab.com

عکسی از کتاب آثارالباقیه ابوریحان بیرونی، قرن۴هجری

 

 

تاریخچه-حجاب-در-ایران-قرن7-سلجوقیان-خوارزمشاهیان

کلاه و قبای زنان، قرن۷ هجری

 

تاریخچه-حجاب-در-ایران-بعد-از-اسلام-منسوب-به-دوره-خوارزمشاهیان-hi-hijab.com

نقاشی منسوب به دوره خوارزمشاهیان

 

پوشش سر: در دوران اولیه اسلامی پوشش سر عبارت بود از : تاج و دیهیم، کلاه، عمامه، مقنعه و چادر. گاهی نیز از پیشانی بندهایی استفاده میکردند که مزین به جواهر بود. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص ۲۴۴)

مقنعه: مقنعه در دوران بعد از اسلام رایج بوده در تصاویر گوناگونی انواع آن مشاهده میشود. در آثار ادبی این دوره و در اشعار شاعرانی مانند ظهیر فاریابی و سنایی از مقنعه نام برده شده است.

در کتاب التریاق تصویر زنی با مقنعه دیده میشود. در شاهنامه مکتب شیراز نیز تصویز زنی با مقنعه آورده شده است که مربوط به دوره غزنوی است. همچنین در کتاب مقامات حریری تصویر زن پیری با مقنعه آبی مشاهده میشود.

تاریخچه-حجاب-در-ایران-کتاب-التریاق-زنی-با-پوشیه

تصویر کتاب التریق، دوره سلجوقس،قرن۶

 

 

چادر: این پوشش در دوران اولیه اسلامی و بعد از آن یعنی در دوران تمام حکومت های ایرانی از طاهریان تا ایلخانیان به رنگ های زرد و آبی و سیاه کاربرد داشت. در کتاب خانم شهشهانی تصویر زنی آمده است با پوشش سر مروارید دوزی شده که به عقیده ایشان حالت چادری را دارد که از روی شانه آویزان است این طرح از نقش پارچه ای مخملی اقتباس شده است ( رک: تاریخچه پوشش سر در ایران ص ۶۷ ) و مربوط به قرن ششم یا پنجم هجری است. به نظر می آید که این پوشش سر جدا از چادری است که بر روی شانه انداخته شده و چیزی شبیه بُرُنس است. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص ۲۴۹)

 

زنان این دوره از شلوار گشاد و سفید رنگ و پیراهن کوتاه (تونیک) با آستین های کوتاه و قبای رنگین با آستین های بلند استفاده می کردند که جنس آن ها غالبا از ابریشم یا زربفت بود. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص ۲۸۵) همراه چادرها از روبندهای ابریشمی هم استفاده می شد؛ مینیاتوری از یک نسخه ی بسیار قدیمی در کتابخانه ی ملی پاریس موجود است که ترکان خاتون مادر سلطان محمد خوارزمشاه و حرم های او در لشگر مغول را می نمایاند که دو زن یکی با چادر سفید و دیگری با مقنعه و چادر سیاهی نقاشی شده اند. آقای دکتر چیت ساز نیز به رواج چادر به عنوان پوشش اصلی در میان زنان دوره های مختلف تا ایلخانیان اشاره کرده اند. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص ۳۵۰)

 

تصویر زنی با چادر در کتاب مقامات حریری، قرن6

تصویر زنی با چادر در کتاب مقامات حریری، قرن۶

تاریخچه-حجاب-در-ایران-بعد-از-اسلام--hi-hijab.com

نقاشی منسوب به دوره خوارزمشاهیان

ایلخانیان و تیموریان

در دوره ایلخانی و تیموری، پوشش ایرانی تحت تأثیر نقاشی ها و هنر چین (دوره سونگ و یوآن) تحول یافت. یکی از این تحولات، نوعی دوخت بود که دوخت مغولانه نام داشت. این نوع دوخت ابتدا مختص شاهزادگان و درباریان طراحی شده بود ولی کم کم میان مردمان رواج یافت. خیاطان به تدریج دوخت لباس با قالب تن افراد را در ایران رواج دادند و حتی کلماتی مانند قیچی، الگو واتو از جمله لغاتی است که از آن دوران معمول گردید. (هشت هزار سال تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص ۳۵۳)

 

پوشش سر: زنان در این دوره از انواع کلاه، چارقد، روسری سه گوش یا لچک، نوار، عرقچین، روسری توری، روبنده و چادر استفاده میکردند.  کلاویخو مینویسد: خاتون بزرگ به چهره نقابی نازک و سفید داشت. بر روس سرش چیزی شبیه کلاه داشت که از پارچه قرمز تهیه شده بود و کناره های آن بر روی دوشش افتاده بود.

مقنعه: در این دوره مقنعه ها به شکل های مختلف مورد استفاده قرار میگرفته است. با نوار یا بی نوار. با کلاه یا بی کلاه. زنان روستایی نواری به دور آن می بستند. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی)

بَرقَع : پارچه‌ای است که چهره را از نقطه مبدأ بینی می‌پوشاند و از اطراف و روی پیشانی به سربند متصل می‌شود. از یک قطعه پارچه به شکل چهره ی انسان درست می‌شده و تا روی زانوها آویزان می‌شده است. این پوشش برای هنگامی که زنان از خانه خارج می‌شدند، مورد استفاده قرار می‌گرفت و ابن بطوطه استفاده از آن را برای زنان در شیراز متذکر می‌شود. ( ابن بطوطه، سفرنامه، ترجمه محمدعلی موحد، ص ۱۹۴)

تو گر خواهی که جاویدان جهان یکسر بیارایی

صبا را گو که بردارد زمانی برقع از رویت

مَقنَعِه : در این دوران مقنعه از پوشش های اصلی به شمار می‌آمد. مقنعه‌ها به شکلهای گوناگون مورد استفاده قرار می‌گرفت. زن درباری روی مقنعه تاجی بر سَر دارد و زنان روستایی نواری به دور آن می‌بستند. (سهیلا شهشهانی، تاریخچه پوشش سر در ایران و مهرآسا غیبی، هشت هزار سال تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص ۳۷۷)

روسری یا لچک: در آن دوران، انواع روسری کوچک و بزرگ با نوار یا تاجی همراه بود. ملکه روسریی بر سر دارد که تا پایین گردن را می‌پوشاند. نوار دور سرش یادگار و نشانه‌ای از پوشش های سر در عهد باستان است و آنچه روی سر به صورت مثلث رها شده است، تازگی دارد. (شهشهانی، تاریخچه پوشش سر در ایران، ص ۹۵ )

تاریخچه-حجاب-در-ایران-بعد-از-اسلام-منسوب-hi-hijab.com

نقاشی متعلق به قرن ۶ یا۸

 

این مطلب را هم ببینید:   نماهنگ : نقشه حجاب ممنوع!

قَبا : یکی از اصلی‌ترین لباس های زنان در این دوره است.حافظ سروده است:

سرو بالای من آن گه که درآید به سماع

چه محل جامه جان را که قبا نتوان کرد

قبا به دو شکل بوده است: یکی قبای بلند، آستین کوتاه که جلوی آن باز و گرداگرد یقه پوست دوخته می‌شده و گاهی بر روی شانه نیز زردوزی و قلابدوزی می‌کردند. این قباها با آستین کوتاه چون کت بلند خودنمایی می‌کرد.گاه این نوع دارای آستین بلند نیز بوده است.

دیگری قبای سه ربعی، آستین کوتاه، جلو بسته و با شکافی در جلو دامن با یقه افقی که اغلب پوست‌دوزی می‌شده است. این قباها گاهی جلو باز نیز بوده که با دکمه بسته می‌شده است و یقه آن سه گوش تا به وسط سینه می‌رسیده است.  (مهرآسا غیبی، هشت هزار سال تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص ۳۷۰)

پوشاک زنان در دوره های اسلامی

 

چادر: کلاویخو در جای دیگر از سفرنامه اش مینویسد: زنهای شهری معمولا روی پوشیده اند و عجب آنکه چادر سفید داشته اند و نقاب سیاه. واقعا مثل ماه زیر میغ رفته اند.

تاریخچه-حجاب-در-ایران-بعد-از-اسلام-hi-hijab.com

نقاشی منسوب به دوره ایلخانیان

تاریخچه حجاب در دوره ایلخانیان

نقاشی منسوب به ایلخانیان

صفویان

به دلیل توجّه صفویان به آداب و رسوم و مذهب خاص ایرانی و مذهب اثنی عشری، رشته های گوناگون صنعت و هنر، در این دوره پیشرفت شایانی داشته است که در این میان پوشاک بانوان باتوجّه به بافت خاص اجتماعی – مذهبی آن روزگار شکل خاصی به خود گرفت.

پیراهن ها، اغلب رنگارنگ و گلدار و ابریشمی بود و روی آن قبای جلو باز بلندی تا مچ پا به پا می کردند و کمربندی به کمر می بستند. کلاه کوچک، چارقد، شلوار پنبه دوزی شده، جوراب ساقه کوتاه پارچه ای از جمله پوشاک و لباس هایی بودند که در فصل زمستان مورد استفاده زنان قرار می گرفتند.

تاریخچه-حجاب-در-ایران-دوره-صفوی

 

روبنده: روبنده پارچه چهار گوشی (مستطیل دراز) بود که در بالای پیشانی به کلاه یا روسری و یا چادر وصل می شد و در محدوده چشم، شکافی افقی برای دیدن تعبیه می کردند. زنان این دوره صورت خود را با روبنده ها می پوشانیدند.

تاریخچه-حجاب-در-ایران-دوره-صفویه

 

 

چادر: آنچه که در بیشتر سفرنامه ها به آن اشاره شده است پوشش چادر است البته نوعی مقنعه نیز رواج داشت که علاوه بر موها تا روی سینه را می پوشاند. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص ۴۷۰) . جنس چادرهای آنان نیز متفاوت بود و بستگی به منصب همسرانشان داشت. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص ۴۵۷) زنان برای خروج از خانه، چادر سفید و بنفش بر سر می کشیدند که سراسر بدن آن ها را می پوشانید. چادر را با قیطان یا بندی نگه می داشتند. (تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص ۵۳۳)

تاریخچه-حجاب-در-ایران-عصر-صفوی

حجاب زن ایرانی از نگاه جهانگردان

در دوره صفوی حضور جهانگردان در ایران بیشتر شد. این جهانگردان در سفرنامه های خود توصیفات جالبی از پوشش زنان ایرانی دارند. مثلا کلاویخو جهانگرد اسپانیایی در سفرنامه اش می نویسد: زن های شهری معمولا روی پوشیده اند و عجب آنکه چادر سفید داشته اند و نقاب سیاه؛ واقعا مثل ماه، زیر میغ (ابر) رفته اند.

کلودانه جهانگرد و فیلسوف فرانسوی در این رابطه می نویسد: زنان ایرانی، بیش از تمام کشورهای مشرق زمین مقید به حجاب اند. آنها دوست ندارند حتی چشمان خود را به کسی نشان دهند.

یاکوب ادوارد (جهانگرد و طبیب آلمانی) نوشته است : در ایران هنگام صحبت کردن با زنان چادری از طرز تکلم آنها می توان به مقام بلندشان پی برد. آنان در خروج از منزل آزادی بسیاری دارند و علیرغم جدا و مستور بودنشان، به همه ی امور اعمال نفوذ دارند.

ژان شاردن (جهانگرد و فیلسوف فرانسوی) نیز در توصیف لباس اتدورونی و بیرونی زنان مینویسد : پوشش سر زنان، چارقد سفیدی است که تا سر شانه می رسد و چادر سفید بلندی که فقط چشم ها از پشت آن پیداست و جلو صورت را با پارچه مُشبّک دست باف یا توری می بندند. در منزل هم زنان سر خود را می-پوشانند و تا روی سینه آن ها پوشیده است. مشکل می توان تشخیص داد که بانوان آریایی برای آزرم و عفت یا به منظور افتخار و عزت یا غرور و تکبر به سوی حجاب می روند.

در سفرنامه الئاریوس نیز در این باره آمده است: «زنان سر خود را کاملا می پوشانند و روی آن پارچه ای می اندازند که روی شانه هاشان می افتد و از جلو، گردن و گلو و سینه هاشان را می پوشاند (مقنعه) و آنگاه که آهنگ بیرون رفتن می کنند با چادر سفید سراسر اندام خود را از سر تا پا می پوشانند و رویشان را چنان زیر نقاب پنهان می دارند که جز مردمک چشمان چیزی دیده نمی شود. زنان ایرانی چهار پوشش جداگانه دارند که از دو تای آن ها در خانه و از دو تای دیگر بیرون از خانه استفاده می کنند».

 

افشاریان و زندیان

از خصوصیات جامه های این دوره کوتاه شدن دامن پیراهن ها (بلوز) و قبا بود و فرم شلوار(تنگ یا گشاد) و جنس وتزیینات آن اهمیت بیشتری پیدا کرد. پوشاک در دروه زندیه عموما به این صورت بود که زنان پیراهن تنگی در بر می کردند که پارچه آن اغلب از نخ و ابریشم بود. یقه گرد (بدون یقه) که در وسط آن چاکی بوسیله روبان یا دکمه در زیر گلو بسته می شد.

در مواقع احتیاج روی پیراهن ، اغلب ارخالق ( کت بلندی است که تا نصف بدن را می پوشاند) آستین سنبوسه یا کلیجه ( کت بلندی که تا روی ران می رسید روی از خالق می پوشیدند) آستین کوتاه می پوشیدند.

زنان این دروه مانند مردان، شلوار گشاد و بلندی که از پارچه های راه راه که بطور مورب دوخته می شد، به پا می کردند و روی آن دامن گشاد و نسبتاً بلندی می پوشیدند که تا وسط ساق پا می رسید.

زنان در این دوره روی سرخود توری یا پارچه زیبایی را بطور آزاد انداخته و با زیور وزینت ، موهای خود را می آراستند. کفش آنها نعلین یا ساغری نوک برگشته بود که فقط اندکی از سر انگشتان پا در داخل آن قرار می گرفت. زنان هنگام خروج از منزل چادر سیاه یا بنفش یا نیلی تند به سر می کردند و روی خود را با روبنده کاملا می پوشاندند.

 

تاریخچه برهنگی در ایران

رسوخ فرهنگ برهنگی در کشور ایران از دوره صفویه آغاز شد. در قرن ۱۱ هجری (۱۷ میلادی) همزمان با گسترش بی‌سابقه روابط سیاسی تجاری ایران با کشورهای اروپایی و حضور بیگانگان در دربار، سبک‌های نقاشی فرنگی(که پس از رنسانس به عرصه‌ی بی‌بند و باری جنسی کشیده شده بود) به ایران راه یافت. ( اوج های درخشان هنر ایران، ریچارد و دیگران)  نقاشان اروپایی به ایران آمده و به نقاشی شاهان و اشراف می‌پرداختند. برخی از نقاشی های این نقاشان اروپایی بر روی دیوار نگاره های چهل ستون باقی است. (تاریخ نگارگری درایران، سید عبدالمجید شریف زاده)

تاریخچه-برهنگی-در-ایران

تاریخچه-برهنگی-در-ایران-چهل-ستون

 

ثروتمندان، شاهان و درباریان مهم‌ترین مشتریان و سفارش دهندگان بودند و نقاشان ایرانی را برای یادگیری شیوه‌های جذاب و لذت ‌بخش‌تر از صحنه های رزم و بزم و… به اروپا می‌فرستادند. مثلا رضا عباسی، و محمد زمان (او به قدری شیفته غرب شد که مسیحی شده و نام خود را پائولو گذاشت) و… که در کپی برداری از شیوه‌های فرنگی رنسانسی و تلفیق آن با سبک ایرانی مشهور هستند، بیشترین نقش را در ترویج فرنگی سازی هنر ایران و تقویت بنیان‌های مدرنیسم داشتند. برخی از این نقاشان کمال مطلوب خود را در آثار نقاشان رنسانس چون رافائل می‌دانستند لذا به کپی برداری از آثار آنان می‌پرداختند. این روند در زمان قاجار و سپس پهلوی به اوج خود رسید. (هنر معاصر ایران، آیدین پاکباز)

هر چند در این دوره برای اولین بار تصاویری از زنان بدون پوشش کامل و حجاب در برخی دیوار نگارها و پرده‌های کاخ‌های شاهانه (مثلا چهل ستون و…) دیده شد، اما عملاً بانوان ایرانی تأثیری از این بی‌حجابی ‌نپذیرفتند و همواره با پوشیدگی و حجاب اسلامی در جامعه ظاهر می‌شدند.

 

قاجاریان

مسئله تغییر پوشش در ایران، بصورت غیررسمی از دوره قاجار آغاز شد. در دوره فتحعلی‌شاه برای اولین بار تغییراتی در شکل پوشش مردان صورت گرفت. در این دوره رفت‌وآمد هیئت‌های اروپایی به دربار ایران برای عقد قراردادهای سیاسی ــ نظامی موجب شد دربار ایران به‌تدریج با تحولات اجتماعی اروپا آشنا شود. همچنین چند خیاط فرانسوی را به دربار قاجار اعزام کردند تا برای شاهزادگان قاجار لباس‌های اروپایی بدوزند. تحولی که تا این زمان در میان زنان ایرانی رخ داده بود، قرار گرفتن روبند به جای نقاب بود. (مهدی صلاح، کشف حجاب: زمینه‌ها، پیامدها و واکنش‌ها)

اولین تغییرات اساسی در پوشش زنان مربوط به زمان ناصرالدین شاه است. ناصرالدین شاه با دیدن بالرین های «سن پترزبورگ» که شلوار بافته‌ی چسبان و نازکی به پا می‌کردند و دامن های بسیار کوتاهی به اندازه یک وجب روی آن می‌پوشیدند، تصمیم گرفت زنهای حرمسرای خود را به این شکل درآورد.

او بعد از بازگشت به کشور دستور داد تا زنان حرمسرا دامن کوتاه بپوشند. در عکس های بجامانده از حرمسرای قاجار، زنان بالاپوشی به شکل سنتی خود دارند؛ اما بجای دامن بلند، دامنی کوتاه همراه با جوراب به تن دارند، نیمی قجری ونیمی اروپایی! البته در هیچ یک از تصاویر زنان این دوره تصویر زنی بدون روسری دیده نمی شود. (کشف حجاب، دومین پله ابتذال زن ایرانی، مهستی ابوذرجمهوری) سلیقه شاه اندک و آرام از درون حرمسرا به بیرون سرایت کرد و بسیارى از زنان و دختران خواص نیز به آن گراییدند اما این خواست در میان مردم عادی و به دلیل فضای مذهبی حاکم بر جامعه، جای خود را پیدا نکرد.

تاج السلطنه، مروج رفع حجاب

یکی از شاهدخت هایی که تحت تاثیر لباس جدید قرارگرفت، تاج السلطنه است که از مروجان رفع حجاب بشمار می رود پس از مشروطیت و به قدرت رسیدن گروهی از طرفداران غرب، روند نوگرایی و تجددخواهی شکل تازه ای به خود گرفت. شعرایی چون عارف قزوینی و ایرج میرزا، اشعاری در مخالفت با سنن دینی و حجاب سرودند و برخی نویسندگان و علمای دین را به باد ناسزا و مسخره گرفتند.

 

پوشاک قجری

در این دوره پوشش سر را پارچه‌ای به شکل سه‌گوش تشکیل می‌داد که به آن «چارقد» می‌گفتند و از انواع آن می‌توان به دو نمونه‌ی چارقد «قالبی» و «آفتاب‌گردانی» اشاره کرد.

لباس بیرونی خانم‌ها، چادر یک‌شکل و همانندی بود که سر تا پای زنان را کاملاً می‌پوشاند و معمولاً از پارچه‌های ابریشمی، پشمی، تافته(کتان) و اطلس بود که به رنگهای سیاه، آبی پررنگ و آبی نیلی تهیه می‌شد. عموم زنان دیگراز پارچه های نخی راه راه یا گلدار استفاده می‌کردند که با دو شیوه‌ی دوخت از هم شناخته‌ می‌شدند.

بر روی این چادرها روبندی به‌ منظور پوشاندن چهره استفاده می‌شد که پارچه‌های چهارگوش و یا مستطیل شکل بود و قسمت پوشش چشم‌ها را توردوزی کرده بودند. این روبنده توسط قلاب‌هایی به پشت سر بسته می‌شد. چگونگی شکل و نوع این قلاب‌ها مشخص‌کننده‌ی طبقه‌ی اجتماعی فرد بود. و بالاخره قسمت بعدی این پوشش را چکمه‌ای به نام «چاقچور» تشکیل می‌داد. در اواخر دوره‌ی قاجار، نوعی روبنده به نام «پیچه» متداول شد که کوچک و مربع شکل بود و از موی دم اسب تهیه می‌شد.

اما لباس زنان ایلیاتی و روستایی که اکثر آنها در کارهای اقتصادی خانواده سهمی داشتند، به‌مراتب شکل راحت‌تر و آزادتری داشت. بیشتر آنها از همین لباس‌های محلی امروزه استفاده می‌کردند.

زنان حرمسرا نیز در دوره ناصرالدین شاه بجای پوشیدن چاقچور( شلواری فراخ و دو پاچه بهم پیوسته که از کمر تا نوک انگشتان پای را مستور میداشت و زنان هنگام بیرون رفتن از خانه میپوشیدند) شلیته هاى کوتاه میپوشیدند و سر و موى خود را نیز با روسرى هاى سفید ساده بپوشانند.

از زمان سلطنت مظفرالدین شاه تا پایان دوره قاجار، کت و دامن و پیراهن فرنگی، به ویژه در میان زنان طبقه مرفه، افزایش یافت. خانواده های وابسته به دربار از این نوع پوشش استفاده می کردند و زنانی چون «قره العین» بهایی نیز بدون حجاب در جمع مردان ظاهر می شدند.( زن ایرانی به روایت سفرنامه نویسان فرنگی، میترا مهرآبادی)

*قره‌العین(یک زن بهائی)، اولین کسی است که در دوره قاجار، نه تنها بی‌حجاب در جامعه مردان ظاهر شد بلکه بدون هیچ واهمه‌ای عقاید سخیفِ بابیان در مورد اشتراک جنسی (یک زن می‌تواند با چند مرد زندگی زناشوئی داشته باشد) را توصیف می‌کرد. (کشف حجاب به روایت اسناد)

 

پهلوی اول

پوشاک ایرانی ها طی سالهای اولیه ی سلسله ی پهلوی، به طور کلی شبیه پوشاک دوره قاجار بود. اما بدلیل سیاست های غربگرایانه رضاخان و روشنفکران عصر پهلوی تلاش ها برای تغییر سراسری پوشش در ایران آغاز شد. بدین گونه قوم ایرانی که از اعصار باستان اعتقاد به پوشیدگی و مستوری زن داشت و حتی خدایان و الهه‌های خود را در اوج پاکی و قداست می‌پرستید و با قبول دین اسلام و تأکید و تأیید این دین بیش از پیش بر پوشیدگی زنان دقت می‌کرد، تحت فشارهای گوناگون قرار گرفت.

 

مقدمه‌چینی‌ برای کشف حجاب قانونی

۱. تصویب قانون اتحاد البسه

از دید طراحان کشف حجاب، مخالفت مرد با حضور بی‌حجاب همسر در معابر عمومی، می‌توانست مانع اصلی پیشرفت برنامه کشف حجاب باشد؛ ازاین‌رو آن ها در برنامه‌های اولیه خود تغییر ذهنیت سرپرست خانواده را مدنظر قرار دادند. به همین منظور در جلسه ۶ دی‌ماه ۱۳۰۷ مجلس شورای ملّی در ۴ ماده و ۸ تبصره، قانونی به تصویب رسید که: «کلیه اتباع ذکور ایران در داخل مملکت مکلّف هستند که به لباس متحدالشکل ملبس شوند.»

این قانون ۸ طبقه از جمله مجتهدین، مراجع امور شرعیه دهات و قصبات، مفتیان اهل سنت، پیشنمازان دارای محراب، محدثین، مدرسین فقه و اصول، روحانیون را مستثنی نمود. و اجرای آن رادر شهرها از فروردین ۱۳۰۸ و در روستاها از فروردین ۱۳۰۹ به تصویب رساند. طبق قانون جدید تمام مردان ایرانى مکلف شدند عمامه و کلاه های سنتی خود را با کلاه پهلوى عوض کنند.

مدتی پس از آن پوشیدن لباس هاى ایرانى (قبا، شال، عبا، پوستین، عمامه و غیره) براى تمام افراد مذکر ممنوع شد و جاى آن را ترکیبى از کت و شلوار و کلاه پهلوى گرفت. شهرنشین های متخلف از قانون، بین یک تا ۵ تومان جریمه نقدی و یا به یک تا هفت روز حبس محکوم می شدند. متخلفین روستایی هم به یک تا ۷ روز حبس محکوم می گردیدند.

بعد از اجرای این قانون در چند شهر کشور، از جمله قم، جهرم و شهرهای مرزی کردستان، بنادر و دشتستان عده زیادی از مردم به مخالفت با آن پرداختند. درمقابل، بازار استفاده از کلاه و لباس فرنگی در بعضی ولایات گرم شد. (مهدی صلاح، کشف حجاب: زمینه‌ها، پیامدها و واکنش‌ها، تهران: موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی)

صدرالاشراف درباره اعتراضات به لباس فرنگی می‌نویسد: «طبع مردم نه فقط از تغییر صورت، بلکه از عملیات شرعی که می‌گفتند مشتبه به اروپایی‌ها و نصاری است، متنفر بودند.» (محسن صدر، خاطرات صدرالاشراف) کنتس مادفون روزن نیز در کتاب خود، ذیل عنوان «سفری به دور ایران»، نظر یک پیرمرد شمالی را درباره‌ی کلاه‌پهلوی این‌گونه نقل می‌کند: «آن‌قدر از این کلاه نفرت دارم که مایلم آن را بدهم به زنم تا به‌جای ماهیتابه از آن استفاده کند.»

علاوه بر مردم عادی، برخی از رجال سرشناس مانند مستوفی‌الممالک، مخبرالسلطنه و صدرالاشراف تا آنجا که زور و اجباری در کار نبود، از تغییر لباس (البته تا مدت محدودی) خودداری کردند. (حمید بصیرت‌منش، علما و رژیم شاه)

 

۲.برگزاری دومین کنگره زنان شرق در ایران

این کنگره از ۶ تا ۱۱ آذر سال ۱۳۱۱ برگزار شد و نمایندگان دَه کشور ازجمله ژاپن، ترکیه، هند، سوریه و مصر در آن حضور داشتند. در این کنگره نور خماده از بیروت، سیده فاطمه از عراق و حوری حنیفه از مصر به‌همراه دو ایرانی به نام های مستوره افشار و صدیقه دولت‌آبادی اعضای کمیته برگزاری بودند. مهم ترین مباحث مطرح شده در این کنگره عبارت بود از: تساوی حقوق زن و مرد در اسلام، لزوم تربیت و تعلیم زنان، احقاق حقوق طبیعی آنان، بیان عقب‌ماندگی زنان شرق از زنان اروپایی و آرزوی رسیدن به زن آمریکایی و اروپایی و همچنین قدردانی از رضاشاه و خاندان پهلوی.

مخبرالسلطنه هدایت، رییس الوزرای رضاخان درباره این کنگره می نویسد: هرچند که در این کنگره تصدیق کردند که مقام زن در اسلام محفوظ‌ تر است و شکایات ابتر، اما متأسفانه خانم‌ها پرده‌های کنگره را دریدند و سراسیمه در میدان هواوهوس دویدند. مسکری نماند که نخوردند و منکری نماند که نکردند.» (نشست تخصصی کشف حجاب، دکتر مهدی صلاح)

 

۳.طراحی نظام آموزشی به سبک اروپایی

یکی از ابزارهای جدی کشف حجاب، بهره‌گیری از نظام آموزشی برای تربیت نسلی موافق با کشف حجاب بود. محتوای آموزشی هدفمند، در کنار اجرای برنامه‌های جشن و خطابه در ذم حجاب و مدح بی‌حجابی و انجام حرکات ورزشی و سرودهای مخصوص با ظاهری بی‌حجاب، مدارس دخترانه و دانشسراهای مقدماتی را محل مناسبی برای ترویج فرهنگ بی‌حجابی کرد. علاوه بر این مقررشد مدارس ابتدایی تا سال چهارم به صورت مختلط باشد، و کلاس‌های درس با پسربچه‌ها و دختربچه‌های دوازده، سیزده ساله و معلم‌های زن تشکیل شود.( مهدی صلاح، کشف حجاب: زمینه‌ها، پیامدها و واکنش‌ها )

 

۴.سفررضاشاه به ترکیه

سفر رضاشاه به ترکیه (از ۱۲ خرداد تا ۱۴ تیر ۱۳۱۳) نقطه‌ی عطفی در قضیه‌ی کشف حجاب بود. در این سفر رضاشاه با سیاست‌های اسلام‌زدایی آتاتورک آشنا شد . تأثیر این سفر بر رضاشاه آن‌قدر زیاد بود که پس از سفر به مستشارالدوله صادق، سفیر ایران در ترکیه، گفت: «هنوز عقب هستیم و فوراً باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم خصوصاً زنان اقدام کنیم». (حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران)

همچنین خطاب به رئیس‌الوزراء (محمود جم) اظهار می‌دارد: «نزدیک دو سال است که این موضوع سخت فکر مرا به خود مشغول کرده است. خصوصاً از وقتی که به ترکیه رفتم و زن‌های آن‌ها را دیدم که حجاب را دور انداخته‌اند… دیگر از هرچه زن چادری است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است.» (نشست تخصصی کشف حجاب، دکتر مهدی صلاح) در خاطرات صدرالاشراف نیز آمده است: «رضاشاه بعد از مسافرت ترکیه، در غالب اوقات، ضمن [اشاره به] پیشرفت کشور ترکیه، از رفع حجاب زن‌ها و آزادی آن‌ها صحبت و تشویق می‌کرد.»

 

در یکی از روزهای تیر ۱۳۱۳، در جلسه‌ی هیئت وزرا، رضاشاه از علی اصغرحکمت، وزیرمعارف می خواهد برای رفع حجاب برنامه‌ریزی کند. حکمت نیز طرحی را به این مضمون آماده می کند: «در مدارس، دخترها در حضور مهمانان مرد، نطق کنند و جشن برپا نمایند و بعد در شهرها، هریک از وزرا و مأمورین عالی‌رتبه در مجالسی با حضور زنان شرکت جویند و در عین حال، یک محلی به اسم کانون بانوان تشکیل شود که در آنجا خانم‌های تحصیل‌کرده جمع بشوند و آن کانون کارش این باشد که رجال و دانشمندان معروف تهران را دعوت کند که در آنجا برای حضار، اعم از زن و مرد، خطابه‌ای راجع‌به مقام زن در جامعه به‌خصوص در جامعه‌ی اسلام بیان کند.

ماده‌ی بعد این بود که اجازه داده شود در مدارس ابتدایی تا سال چهارم، مدارس به‌صورت مختلط باشد. دبستان‌ها از بچه‌های ذکور و اناث که در سن دوازده‌سیزده‌سالگی هستند، تشکیل شود و معلمشان هم زن باشد و بالأخره وقتی که این کارها انجام گرفت و افکار حاضر شد، یک روزی در حضور شاه و خانواده‌اش، جلسه‌ای تشکیل شود و اعلام آزادی نسوان به اطلاع اهل عالم برسد.» به گفته حکمت، «این برنامه را عیناً تصویب فرمودند. ما هم عیناً اجرا کردیم.» (رضاشاه کبیر در آیینه‌ی خاطرات)

این مطلب را هم ببینید:   تاریخچه حجاب در اروپا تا قرن بیستم

 

۶.تأسیس کانون بانوان

این کانون در سال ۱۳۱۴ با ریاست افتخاری شمس پهلوی، از سوی وزیر معارف(علی اصغر حکمت) و با فرمان رضاشاه و با ادعای آزادی نسوان و درحقیقت برای رسمیت بخشیدن به کشف حجاب تأسیس شد. در این کانون، ‌اشخاصی نظیر صدیقه دولت‌آبادی، فاطمه سیاح، بدرالملوک بامداد، هاجر تربیت، فخرالزمان غفاری بایندر و پری حسام شهیدی فعالیت داشتند.

این کانون موظف بود که مجالس مختلف سخنرانی برگزار کرده و از اشخاص معروف دعوت نماید تا برای حضار راجع به مقام زن و مرد سخنرانی کنند. بدرالملوک بامداد درباره هدف اصلی کانون بانوان نوشته است: «ضمن سایر اقدامات، منظور اصلی یعنی ترک چادر سیاه متدرجاً پیشرفت می‌کرد. به این طریق که زنان عضو جمعیت، با راضی کردن خانواده‌های خود یکی‌یکی به برداشتن چادر مبادرت می‌کردند و در مجالس سخنرانی، سایر بانوان را تشویق به ترک کفن سیاه می‌کردند؛ به‌طوری‌که در هر نوبت از مجالس و اجتماعات کانون، عده تازه‌ای از بانوان، بدون چادر حضور می‌یافتند». بعد از اعلام رسمی کشف حجاب در ۱۷ دی ۱۳۱۴ اعضای این کانون نقش اصلی در پیشبرد حجاب زدایی داشتند. (نشست کشف حجاب، مهدی صلاح)

 

۷.اجبارِ کلاه‌فرنگی

شش سال بعد از قانون “متحدالشکل کردن لباس”،  در سال ١٣۱۴ مجلس قانون دیگرى را به تصویب رسانید که کلاه شاپو را جایگزین کلاه پهلوى و کفش چرمى اروپایى را جایگزین انواع کفش هاى ایرانى می کرد.

مسعودی، مدیر روزنامه‌ی «اطلاعات»، که از همراهان رضاشاه در سفر ترکیه بود، می‌گوید: «تغییر کلاهِ معروفِ لبه‌دارِ پهلوی به کلاه اروپایی، پس از این سفر بود. »

 

مستخدمین دولت اولین کسانی بودند که دستور اجبار در مورد آن‌ها اجرا می‌شد. لذا در بخشنامه‌ای به تاریخ ۸ تیر ۱۳۱۴، دولت فروغی اشعار داشت که «استعمال کلاه بین‌المللی برای مأمورین دولتی اجباری است و باید هرچه زودتر کلیه‌ی مأمورین، کلاه خود را تغییر دهند و هریک از مأمورین و مستخدمین تعلیل یا استنکاف نمایند، فوراً منفصل از خدمت خواهد شد.» (حمید بصیرت‌منش، علما و رژیم شاه)

رضاشاه خطاب به هدایت در توجیه کلاه‌فرنگی گفته است: «آخر من می‌خواهم هم‌رنگ شویم که ما را مسخره نکنند». هدایت در ادامه گفته است: «در دلم گفتم زیر کلاه است که مسخره می‌کنند و تقلیدهای بی‌حکمت». (مهدیقلی هدایت، خاطرات و خطرات)

پس از تبدیل کلاه پهلوی به کلاه فرنگی شاه به وزراء و وکلا اعلام کرد شروع به رفع حجاب زن ها نمایند و هفته ای یک شب با خانم های خود در کلوپ ایران جمع شوند.

 

اعلام رسمی کشف حجاب

در آبانماه سال ۱۳۱۴ به هنگامی که شاه پس از بازگشت از سفر مازندران از میزان موفقیت و پیشرفت بی حجاب کردن بانوان سؤال می کرد، وزیر معارف پاسخ داد: «اکنون دختران خردسال باروی گشاده به مدرسه می روند ولی نسبت به زنان سالخورده، تنها این اقدام معارف کافی نیست، باید در خانواده های عالی مملکت یک عمل جدی به ظهور برسد، و اگر شخص اعلیحضرت همایونی پیشقدم شوند، مردم همه تأسی خواهند کرد که از قدیم گفته اند: «الناس علی دین ملوکهم»». شاه پس از شنیدن سخنان وزیر معارف و در حالی که بنظر قبلا در این زمینه هماهنگی شده است، پاسخ داد: «بسیار خوب، دیگران که اقدام نمی کنند، من پیرمرد حاضرم که جلو بیفتم و سرمشق بشوم».

درباره انتخاب و پیشنهاد روز هفده دی ماه به رضاشاه در خاطرات دو عنصر اصلی مراسم یعنی وزیر معارف و نخست‌وزیر وقت تفاوت‌هایی مشاهده می‌شود؛ چنان‌که هر دو می‌کوشند پیشنهاد این روز به شاه را به خود منتسب سازند. در هر حال پس از ارائه چنین پیشنهادی به شاه وی اظهار می‌دارد: «باید این موضوع در هیأت وزراء مطرح شود و به تصویب برسد… این مسأله ساده‌ای نیست؛ خیلی مهم است و باید حتماً انجام شود. منتها این انقلاب بزرگ باید با فکر و تدبیر صورت بگیرد» (رستاخیز، ۱۶ دی‌ماه ۲۵۳۵؛ به نقل از خاطرات جم).

گفته میشود این سخنان شاه حاکی از نگرانی وی از نتیجه عمل است. محمود جم نیز در خاطراتش از تردید و نگرانی خود و سایر اعضای هیأت دولت یاد کرده، می‌نویسد: «مهمترین نگرانی که نه تنها (گریبانگیر) من، بلکه گریبانگیر سایر اعضاء دولت نیز بود، مسأله عکس‌العمل افراد متعصب در برابر این اقدام بود» (رستاخیز، ۱۶ دی‌ماه ۲۵۳۵؛ به نقل از خاطرات جم).

 

شاه در واکنش به ای نگرانی اظهار می‌کند: «ممکن است اقداماتی علیه این کار صورت بگیرد و مسأله عفت و نجابت زن را پیش بکشند، اما نجابت و عفت زن به چادر مربوط نیست. مگر میلیون‌ها زن بی‌حجاب که در ممالک خارجه هستند، نانجیبند؟ از این گذشته همسر من و دختران من در این کار پیش قدم هستند» (همان: سخنان رضاشاه خطاب به جم). آن‌گاه رضا شاه علت شرکت خانواده خود را در جشن آن روز بیان می‌کند: «شرکت همسر و دختران من در جشن دانشسرای مقدماتی بدون حجاب باید سرمشق همه زنان و دختران ایرانی مخصوصاً خانم‌های شما وزرای مملکت باشد» (خاطرات صدرالاشراف )

اصرار شاه برای حذف چادر بحدی بود که درجایی گفت: «زن ایرانی باید به هر قیمتی که شده است از این چادر سیاه آزاد شود… برای آزادی زنان ایرانی هر گونه مانعی را از سر راه آن‌ها برخواهم داشت… (چادر) دشمن ترقی و پیشرفت مردم است».

روز مراسم

قبل از مراسم هفده دی قرار بود که بانوان بدون چادر و حجاب و حتی روسری (چارقد) در مراسم حاضر شوند، اما به واسطه نگرانی از برانگیخته شدن احساسات مخالفین در آخرین روزها تصمیم گرفته شد که بانوان به کلی سربرهنه نباشند، بلکه کلاه بر سر بگذارند و به آن ترتیب در مراسم حضور یابند (رستاخیز، ۱۶ دی‌ماه ۲۵۳۵).

با این تمهیدات و آماده باش قبلی نیروهای امنیتی، روز هفدهم دی‌ماه سال فرا رسید. در این روز «از ساعت‌ها قبل دو سلمانی مردانه در یکی از اتاق‌های دانشسرا آماده کار بودند؛ مو شانه می‌کردند، اضافه‌ها را می‌زدند و سر خانم‌ها را چون تازه از زیر چادر درآمده بود و جلوه‌ای نداشت به سبک مردانه می‌آراستند» (زن روز، ۱۱ دی‌ماه ۱۳۴۴).

در این روز دانشسرای مقدماتی شکل دیگری پیدا کرده بود. «محصلین و معلمان و مدیران مدارس در صف‌های منظم منتظر ورود رضا شاه به اتفاق خانواده‌اش بودند. مراسم به مناسبت اعطای دانشنامه به بانوانی که از دانشسرا فارغ التحصیل می‌شدند، منعقد گردیده بود و موقع و مکان بسیار مناسبی برای اعلام تصمیم (کشف حجاب) بود» (رستاخیز، ۱۶ دی‌ماه ۲۵۳۵؛ به نقل از محمد رضاشاه پهلوی به مناسبت ۱۷ دی‌ماه ۱۳۱۴). بالاخره پس از مدتی انتظار «رضاشاه به اتفاق ملکه و دو دخترش که رفع حجاب کرده بودند و لباس اروپائی به تن داشتند، در دانشسرای مقدماتی حضور یافت و ضمن اعطای دیپلم‌ها به محصلیـن، کشـف حجـاب را رسماً اعلام کرد» (آوری، ۱۳۶۶: ج۲، ص۷۲).

محمود جم در خاطرات خود در ارتباط با نظر رضا شاه نسبت به مراسم هفده دی در دانشسرای مقدماتی می‌نویسد: «(رضاشاه) مرا احضار فرمودند و گفتند… ما میله‌های زندان را شکستیم. حالا خود زندانی که آزاد شده است، وظیفه دارد که برای خودش به جای قفس، خانه قشنگی بسازد… دقت کنید که این قبیل مراسم و جلسات تکرار شود تا خانم‌ها مرتب در آن‌ها حضور یابند و بیشتر با آداب و رسوم اجتماع و معاشرت عادت کنند» (رستاخیز، ۱۶ دی ماه ۲۵۳۵). این در حالی بود که بسیاری از زنان بالاجبار در مراسم شرکت کرده بودند و آثار شرم و حیا از رخسارشان هویدا بود. حتی عده‌ای از آن‌ها تا پایان مراسم رو به دیوار ایستاده و اشک می‌ریختند. اما روزنامه‌های آن زمان از این روز تاریخی چنان به بزرگی یاد کردند که گویی زنجیر اسارت و بردگی زن برداشته شده است.

روزنامه تجدد، ارگان غیر رسمی تبلیغات رژیم، در فردای آن روز نوشت: «قرن‌ها زنان این کشور در حالت خمود و مذلت به سر برده و در حقیقت نیمی از پیکر این اجتماع فلج و از کار افتاده بود. دیروز به این سیه بختی و جهالت خاتمه داده شد» (تجدد ایران، ۱۹ دی‌ماه ۱۳۱۴).

 

کشف حجاب به بهانه پیشرفت!!

آنچه که رضاشاه و کابینه اش بعنوان دلایل رفع حجاب اعلام کردند عبارت بود از : خلاف تمدن بودن حجاب، خلاف قانون طبیعت بودن حجاب و اینکه حجاب سبب عدم حضور زنان بعنوان نیمی از مردم جامعه در عرصه کار و فعالیت است. او با ادعای پیشرفت زنان این قانون را وضع می کند درحالیکه یکی از روزنامه های انگلیسی آن زمان در گزارشی اعلام می کند: شمار زنان شوهردار ایرانی تقلیل یافت و بر شمار زنان منحرف افزوده گشت.

جالب است بدانید که وقتی همسر اول شاه (فوزیه) بچه دار می شود و رضاشاه می فهمد که نوه اش دختر است، به دیدار عروس و نوه اش نمیرود. فوزیه در مقابل این رفتار رضاشاه به محمدرضا می گوید: «پدر تو که این همه ادعای دفاع از حقوق زنان را می کند حتی اینقدر هم برای من و نوه اش ارزش قائل نبود که بیاید او را ببیند.»

 

ممنوعیت کشف حجاب برای زنان بدکاره!!

در تبلیغات کشف حجاب، حکومت تلاش داشت بی‌حجابی مترادف بی‌عفتی معنا نشود در عوض تلاش کرد تا بی حجابی را مترادف با فرهیختگی، تمدن و همراه با نجابت تعریف کند. بهمین جهت، به فرمان حکومت، روسپی‌ها از کشف حجاب منع شدند. حکومت تلاش داشت تا عفت و نجابت را از حجاب جدا کند و با بی‌حجابی همراه کند. (صادقی) آن‌چنان‌که در بخشی از بخشنامه‌ی دولت آمده است: «اگر فواحش به کشف حجاب اقدام نمایند، باید قویاً جلوگیری شود که صدمه به این مقصود مقدس نزنند.» (واقعه‌ی کشف حجاب)

همچنین به منظور کنترل افکار عمومی و واکنش‌های مذهبی مردم، حکومت تلاش کرد تا عده‌ای از علمای سرشناس را وادار کند که در مجالس و جشن‌های بی‌حجابی حاضر شوند یا با تأیید خود آن را مجاز بدانند. آیت‌الله کاشانی در پاسخ به چنین پیشنهادی، به‌شدت با مأموران برخورد کرد. (صحیفه‌ی امام، ج ۱۳) از دیگر علمای سرشناسی که از شرکت در مجالس جشن بی‌حجابی خودداری کردند، می‌توان به شیخ علی مدرس تهرانی، شریعتمدار رشتی و امام جمعه‌ی تهران حاج سید محمد اشاره کرد. (بصیرت‌منش)

امام خمینی (ره) در رابطه با این موضوع می‌فرمایند: برای شرکت در مجالس جشن بی‌حجابی پیش علمای شهرها می‌رفتند و می‌گفتند شرکت کنید. هرکدام ضعیف بودند و ضعیف‌القلب بودند شرکت می‌کردند و هرکدام قوی بودند شرکت نمی‌کردند. (صحیفه‌ی امام، ج ۱۳: ۱۵۲)

 

خشونت علیه زنان محجبه

اعمال محدودیت بر ضد زنان باحجاب در آغاز و پس از آن، استفاده از شیوه های سرکوب گرانه پلیسی، چهره دوم جشن ها و سخن رانی های به ظاهر مترقیانه رضاخانی بود. در همین زمان، برخی از مغازه دارها نیز همگام با شهربانی، در اعمال محدودیت ها شرکت و با چسباندن اطلاعیه هایی بر در مغازه خود بدین مضمون که: «به چادری ها جنس نمی فروشیم»، با مأموران همکاری می کردند. پس از مدتی به مأموران دستور داده شد خشونت بیشتری به خرج دهند.  بر اساس گزارش های شاهدان عینی، پلیس در گوشه خیابان ها می ایستاد و زنان چادری را زیر نظر می گرفت و چادر از سر آنها برمی داشت و پاره می کرد، به گونه ای که جوی های آب کنار برخی از خیابان ها، از چادر انباشته شده بود.

طبق دستورالعمل وزارت کشور از سوار شدن بانوان چادری بر وسایل نقلیه و ورود آنها به سینماها، رستوران‌ها و ادارات دولتی جلوگیری می‌شد. (مهدی صلاح، کشف حجاب: زمینه‌ها، پیامدها و واکنش‌ها )

مهدی عبدخدایی از اعضای فدائیان اسلام می گوید نامادری من داستانی را تعریف می کردند که همین داستان را علی آقا ضیاء هم تعریف می کنند که من یکساله بودم که مادرم از حمام بازمی گشته است. بین حمام و منزل ما قریب صد یا صد و پنجاه قدم راه بوده، پاسبان اداره ثبتی بوده که می بیند دو زن (مادرم و همسایه اش) با چادر راه را طی می کنند. حمله می کند چادر مادر مرا از سرشان می کشد. مادرم فرار می کند و خود را به آستانه خانه همسایه می اندازد در همانجا سقط جنین می کند و خونریزی شدیدی می کند و به علت شرایطی که پدرم داشته (او بصورت یک تبعیدی و فراری بوده و یکسال بعد از آن ماجرا باز می گردد) نمی تواند مادرم را به دکتر برساند و مادرم پس از شانزده روز می میرد در حالی که بیست و یکساله بوده است.

دکتر محمد علی اسلامی ندوشن که در دوره نوجوانی شاهد رفتار خشونت آمیز ماموران رضاخان با زنی در زادگاهش روستای «کبوده» بوده است، دراین باره چنین نقل می کند: هرگاه امنیه [مأمور انتظامی دولتی] وارد دِه می شد، [زن ها] می بایست مراقب باشند که از خانه بیرون نیایند. با بودن  امنیه، حتی زن های رعیتی هم از تعرض مصون نمی ماندند، زیرا چارقد نیز جزو مصادیق حجاب محسوب می شد [و با شدت با آن برخورد می گردید.]

… صحنه ای را که روزی خود ناظر بودم، برای نمونه بازگو می کنم. زنی که از مزرعه مجاور به طور گذرا به کبوده آمده بود از کوچه می گذشت، و مانند همه زن های روستایی چادر و چارقد به سر داشت.

[ آن زن] توی کوچه با امنیه ای که از راه رسیده بود رو به رو شد، و امنیه او را دنبال نمود و چارقد و چادر از سرش کشید. نزدیک به خانه کدخدای دِه بودند و امنیه به خانه او می رفت. زن شروع کرد به گریه کردن و سرش را با سفره ای که در دست داشت پوشاند. امنیه اصرار داشت که او را جریمه کند، به مبلغی که پرداختش فوق طاقت او بود. آن زن چون از کشاورزان ما بود و او را می شناختم، خواستم کمکی به او بکنم. بنابراین، او را بردم به منزل کدخدا و از وی خواستم که وساطت بکند و قضیه راخاتمه دهد. کدخدا با امنیه وارد مذاکره شد، و او پذیرفت که این دفعه از او در گذرد، منتها شرط، آن بود که زن چون خواست از خانه [کدخدا] بیرون رود، با سرِ برهنه از جلوی اتاق [که آن امنیه در آن حضور داشت] بگذرد. چاره ای نبود جز قبول. در آن لحظه جز من و کدخدا و امنیه کسی توی اتاق نبود و پنجره باز بود. زن، بی چارقد و بی چادر آمد و با سرعت گذشت. رویش را به جانب دیگر برگردانده بود. موهای ژولیده اش روی شانه اش ریخته بود … از جایی که در برابر چشم ما قرار گرفت تا جایی که از نظر گم شد، بیش از چند قدم نبود، ولی همین چند قدم گویی روی تیغه کارد راه می رفت. اینکه می گویند “می‌خواست زمین دهان باز کند و او را فرو برد ” در حق او صدق می کرد. … هر یک از موهایش بر سرش سوزنی شده بود. ” (روزها، خاطرات دکتر محمد علی اسلامی ندوشن، انتشارات یزدان، جلد اول )

 

اعتراض مردم، روحانیت و روشنفکران به کشف حجاب

اعتراضات مردمی که برجسته ترین آنها عبارتند از تجمعات شیراز و قیام مسجد گوهرشاد:

۱.تجمعات شیراز

نخستین واکنش جدی روحانیت علیه طرح حجاب زدایی از شیراز آغاز شد. در جشنی که با حضور «حکمت» وزیر معارف در مدرسه شاهپور برگزار شده بود، عده‎ای از دختران جوان بر روی صحنه ظاهر شده و حجاب خود را برداشتند و به پایکوبی پرداختند. این حادثه حتی اعتراض عده‎ای از حاضرین جلسه را نیز برانگیخت. فردای آن روز در مسجد وکیل شیراز اجتماعی توسط سید حسام‎الدین فال اسیری برپا شد. وی در این سخنرانی به انتقاد از عملکرد رژیم پرداخته و به مردم هشدار داد که مواظب توطئه ‌ها باشند. به دنبال این سخنرانی او را بلافاصله دستگیر و زندانی کردند. (مهدی صلاح)

۲.قیام مسجد گوهرشاد

واقعه مسجد گوهرشاد در اعتراض به به اجباری شدن کلاه شاپو و سیاست‌های تغییر لباس، و حصر آیت الله سید حسین قمی صورت گرفت اما توسط نیروهای رضاخان به طرز فجیعی سرکوب شد. در این تجمع اعتراض آمیز که در تیرماه سال ۱۳۱۴ و در مسجد گوهرشاد واقع در حرم امام رضا(ع) برگزارشد، شیخ محمدتقی بهلول سخنرانی کرد. درحین سخنرانی شیخ بهلول، نیروهای دولتی به محل تجمع وارد شده و بین مردم و نیروهای دولتی درگیری رخ داد. این تحصن به شدت سرکوب شد و نزدیک به ۲۰۰۰ نفر قتل عام و در گورهای دسته جمعی انباشته شدند.

پس از این واقعه روحانیان سرشناس مشهد دستگیر و تبعید شدند و به دستور رضا شاه برخی از رؤسای ادارات مشهد را تغییر کردند. (مهستی بوذرجمهوری)

۳.نامه بانوان یزدی به نمایندگان مجلس

فشار کشف حجاب و ترس بانوان از ماموران شهربانی به حدی بود که زنهای یزد در تاریخ به نمایندگان مجلس نامه نوشتند و شرح ستمهایی که بر آنان می رفت را شرح دادند: «متأسفانه آنچه در رادیوها شنیده و روزنامه ها مطالعه می شود، هیچ اسمی از ظلم و ستمهایی که چندین سال است به ما بیچارگان شده، نیست که به واسطه یک روسری یا چادر نماز در محله ها حتی از خانه همسایه طوری در فشار پاسبان و مأمورین شهربانی واقع بوده و هنوز هم هستیم که خدا شاهد است از فحاشی و کتک زدن و لگد زدن هیچ مضایقه نکرده و نمی کنند و اگر تصدیق حکما آزاد بود از آمار معلوم می شد که تا به حال چقدر زن حامله یا مریضه به واسطه تظلمات و صدمات که از طرف پاسبانها به آنها رسیده، جان سپردند و چقدر از ترس و حرس فلج شدند و چقدر مال ما را به اسم روسری یا چادر نماز به غارت بردند و چه پولهایی از ما به اسمی و رسمی گرفته شده. خدا می داند اگر یک نفر از ماها با روسری یا چادر نماز به دست یک پاسبان می افتاد مثل اسرای شام با ماها رفتار می کردند. بهترین رفتار آنها با ماها همان چکمه ها لگد بر دل و پهلوی ما بود و اگر به پول گرفتن قانع نمی شدند یا پولی نداشتیم به آنها بدهیم ما را به شهربانی و کمیسر می بردند اذیت ما بیشتر و مخارج ما زیادتر…»

۴.واکنش اقشار مختلف زنان

همسر صدرالاشراف –وزیر عدلیه رضا شاه- که بالاجبار در مجلسی شرکت کرده و کشف حجاب کرده بود بیمار شد به طوری که دیگر از خانه بیرون نیامد و یک سال بعد درگذشت. برخی در منازل خود حمام ساختند تا مجبور به خروج از منزل نباشند. زنان در مشهد دیر وقت به زیارت امام رضا می‌رفتند تا چادر از سرشان کشیده نشود. برخی از زنان که ناگزیر به کشف حجاب بودند با کلاه و بلوز یقه بسته رفت و آمد می‌کردند تا حتی الامکان حجاب خود را نیز رعایت کرده‌باشند. زنان روستایی و عشایری که به دستور رضاخان یکجانشین شده‌بوند و طرح تغییر لباس آن ها به لباس غربی نیز در دستور کار قرار گرفته‌بود. صبح‌های بسیار زود یا شب‌ها دیر وقت، رفت و آمد می‌کردند و یا به ماموران رشوه می‌دادند.

 

روحانیون معترض

۱.آیت الله سیدابوالقاسم کاشانی: آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی نیز از روحانیونی بود که با لحنی تند به رضاخان اعتراض کرد.

۲.امام جمعه تهران: از دیگر روحانیون صاحب نام این دوره امام جمعه تهران «حاج سیدمحمد» بود که در پی مخالفت با کشف حجاب محبوبیت خاصی در تهران و ایران پیدا کرد؛ زیرا که گفته بود اگر کشته شوم عیالم را بدون حجاب در مجلس جشن بی حجابی نخواهم برد. (حسین طهرانی)

۳.سیدابوالحسن طالقانی : سید ابوالحسن طالقانی هم به علت اعتراض به اقدامات ضد اسلامی به ویژه کشف حجاب مکررا به زندان افتاد و یا تبعید گردید. سید محمود طالقانی فرزند او که در این ایام طلبه‌ای پر شور بود، در سال ۱۳۱۸ در درگیری با پاسبانی که به اجبار قصد برداشتن چادر زنی را داشت به زندان افتاد.( سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت کمبریج)

این مطلب را هم ببینید:   قیام گوهرشاد از زبان رهبری

۴.آیت الله مرعشی نجفی : در زندگی نامه آیت الله مرعشی نجفی (ره) آمده است که ایشان با شجاعت تمام، در برابر رئیس پلیس قم که سعی داشت در حرم مقدس حضرت فاطمه معصومه (ع)، حجاب زنی را به زور از سرش بردارد، ایستادگی کرد و سیلی محکمی بر گوش او نواخت. این شخص، آیت الله نجفی را تهدید به قتل کرد، ولی فردای آن روز قسمتی از سقف بازار بر سرش ریخت و در دم کشته شد. این واقعه سبب شد مقام و منزلت آیت الله مرعشی نجفی نزد مردم دوچندان شود.

 

روشنفکران معترض

۱.مخبرالسلطنه هدایت: غالباً مطالبی که در ضرورت رفع حجاب از سوی شاه و اطرافیان تحت عناوین متعدد مورد تاکید قرار می گرفت این بود که وجود حجاب اولا «خلاف تمدن» ثانیا «خلاف قانون طبیعت» بوده و ثالثا «سبب عدم حضور زن به عنوان نیمی از مردم جامعه در عرصه کار» می شود. مخبرالسلطنه هدایت که خود بیش از شش سال و سه ماه به عنوان رئیس الوزراء در خدمت رضا شاه بود در خاطرات خود سه اصل یاد شده را این گونه تحلیل می کند: «در این اوقات (سالهای بعد از تصویب تغییر لباس به تاریخ ۶ دی ۱۳۰۷) روزی به شاه عرض کردم تمدنی که آوازه‌اش عالمگیر است، دو تمدن است: یکی تظاهرات در بولوارها، یکی تمدن ناشی از لابراتوارها. تمدنی که مفید است و قابل تقلید، تمدن ناشی از لابراتوراها و کتابخانه ها است. گمان کردم به این عرض من توجهی فرموده اند. آثاری که بیشتر ظاهر شد تمدن بولوارها بود که به کار لاله زار می خورد و مردم بی بند و بار خواستار بودند.»…

وی در جای دیگر ضمن استهزاء «روز ۱۷ دی ۱۳۱۴» در مورد نقش زن ایرانی در اقتصاد کشور می نویسد:۱۷ دی روز ورود به صحنه تمدن است. مملکت را آوازه تمدن و ترقی فرا گرفته است . مسرورم که می‌بینم خانم ها در نتیجه معرفت به وضعیت خود آشنایی یافته اند. نصف قوای مملکت بیکار بود و به حساب نمی‌آمد، اینک داخل جماعت شده است. آنان که مشغول خانه داری بودند به عرصه ولنگاری قدم نهادند. در هیچ جای دنیا زن به قدر ایران کار نمی‌کرد و نمی کند. در شهرها و قراء زن علاوه بر کار خانه‌داری بزرگترین کمک را به اقتصاد مملکت می کند. قالی، گلیم، جاجیم، اغلب از زیر دست زن بیرون می آید یا دخترها.»

او در تمسخر استدلال رضاخان مبنی بر اینکه بی حجابی موجب پیشرفت زنان میشود مینویسد: «جای شکرش باقی است که سر تا پا برهنه کردن در کوچه آمدن را در پاریس و برلن، پلیس منع کرده بود والا در حرارت تقلید بانوان ما مستعد تقلید بودند و آنچه در پرده داشتند، می‌نمودند». (مهدی صلاح، کشف حجاب: زمینه‌ها، پیامدها و واکنش‌ها )

 

۲.علی اصغر حکمت: علی اصغر حکمت یکی از سرشناس ترین چهره هایی که خود در آفرینش ماجرای حجاب فعال بود، در مورد تبعات این واقعه می نویسد: «بلافاصله بعد از مراسم ۱۷ دی در تهران دو امر پیش آمد که یکی به افراط و دیگری به حد تفریط بود. از یک طرف بعضی از زنهای معلوم الحال به کافه ها و رقاصخانه ها هجوم آورده و همه در مرئی و منظر جوانان بوالهوس به رقص پرداخته و با آن جوانان به انواع رقصهای معمول فرنگستان، مشغول دست افشانی و پایکوبی شدند و از طرف دیگر مأمورین شهربانی و پلیس ها در تهران و فرمانداری ها و بخشداری ها در شهرها و قصبات مملکت بر حسب دستور وزارت کشور به زنان بی خبر مزاحم شده و آنها را به اجبار وادار به کشف حجاب می کردند و حتی چادر و نقاب آنان را پاره می کردند…

 

آیا زن ایرانی قبل از کشف حجاب حضور اجتماعی نداشت؟

برخی معتقدند ممنوعیت حجاب در دوره رضاخان، موجب حضور بیشتر زنان در اجتماع شد و به دنبال آن زنان توانستند در عرصه های مختلف سیاسی، ورزشی و اجتماعی به رشد و شکوفایی برسند. رضاشاه نیز به محمود جم گفته بود: «زن ایرانی باید به هر قیمتی که شده است از این چادر سیاه آزاد شود. چادر سیاه دشمن ترقی و پیشرفت مردم است» (رستاخیز، ۱۶ دی‌ماه به نقل از خاطرات جم). سوال اینجاست که آیا واقعا زنان ایرانی قبل از کشف حجاب، حضور اجتماعی نداشتند؟

خوشبختانه مدارک تاریخی کافی وجود دارد که حضور اجتماعی زنان ایرانی را در عرصه‌های بسیار سرنوشت‌ساز این ملت در دوره-های تاریک قاجار و مشروطه با حجاب کاملاً سنتی تأیید می کند که در ادامه به سه مورد آن اشاره خواهدشد. البته ارائه شواهد زیر به این معنی نیست که زنان ایرانی در قبل از هفده دی ۱۳۱۴ در وضع مطلوبی به سر می‌برده‌اند، بلکه تنها به این معنی است که حجاب و پوشش سنتی زن ایرانی مانعی برای تأثیرگذاری آنان در مسائل سیاسی و اجتماعی نبوده است.

 

۱.لغو قرارداد رژی

یکی از نکات بسیار قابل توجه در ماجرای قرارداد رژی(لغو امتیاز انحصار دخانیات در سال ۱۲۷۰ شمسی) حضور چشمگیر بانوان تهرانی در اعتراضات مذهبی مردم علیه این قرارداد است.  و همچنین اقدام بی‌سابقه آنها در خصوص سوق دادن اعتراضات به سوی شخص ناصرالدین شاه است که این موضوع یعنی اعتراض به شخص شاه حتی در اعتراضات علماء نیز با چنین شدتی مشاهده نمی‌شود. گزارش زیر از رساله دخانیه شیخ حسین کربلائی خواندنی است:

«صبح دوشنبه سوم جمادی الثانی (۱۲۷۰ شمسی) … زنان نیز دسته دسته و فوج فوج آمدند تا اینکه جمعیت آنان انبوه شد. پس از این اجتماع زنان ابتدا روانه بازار شدند. هر دکان را گشوده دیدند، خواهی نخواهی بستند… جمعیت زنان با آن انبوهی و کثرت پس از فراغت جستن از این کار، تماماً سرها را از روی چادرها لجن گرفته و فریاد و فغان‌کنان رو به ارک دولتی رفتند … تفصیل این موقف دهشتناک و شرح آن رستاخیز عظیمی که در آن موقع برپا شد جز که بالعیان دیده شود وگرنه در گفتار نتواند گنجید…» (کربلایی، ص۱۱۲-۱۱۰)

نویسنده رساله دخانیه که از جنبش زنان در قضیه تنباکو بهت زده شده ‌بود و نمی‌توانست با معیارهای عرفی خود حضور اجتماعی زنان را کاملاً هضم کند، در دنباله گزارش خود می‌نویسد: «از چنین هنگامه عظیمی که دفعتاً در میدان ارک برپا گردید، تمامی اجزاء دولت، خاصه اهل حرمسرای سلطنتی را وحشت و دهشت عظیمی فراگرفته از صدر تا ساقه مضطرب و پریشان شدند» (همان)

اجتماع زنان چنان تاثیری برجای گذاشت که نائب السلطنه ناچار شد در مقابل زنان معترض اعلام کند: «همشیره‌ها، فرنگی‌ها را بیرون می‌کنیم. هیچ یک از علماء را نمی‌گذاریم بیرون بروند، خاطرتان جمع باشد» (رک. تیموری، ص۱۵۲).

گزارش این حادثه تاریخی به خوبی نشان می‌دهد که مبارزات مردم ایران علیه نفوذ بیگانه به یمن حضور زنان برخوردار از پوشش سنتی، توفندگی و برندگی یافته و منجر به لغو امتیاز رژی شده است.

 

۲.نهضت مشروطیت

در جریان نهضت مشروطیت نیز حضور اجتماعی زنان برخوردار از حجاب سنتی به صورتی چشم‌گیر و مؤثر مشاهده می‌شود. در ماجرای تحصن علمای تهران در حرم حضرت عبدالعظیم و پس از انتشار این خبر در سطح شهر تهران، هنگامی که مظفرالدین شاه از خانه امیربهادر باز می‌گشت، «مردم سر راه او انبوه شدند و زنان گرد کالسکه او را گرفته و فریاد می‌زدند: ما آقایان و پیشوایان دین را می‌خواهیم. عقد ما را آقایان بسته‌اند، خانه‌های ما را آقایان اجاره می‌دهند… ای شاه مسلمان بفرما روسای مسلمانان را احترام کنند. ای پادشاه اسلام وقتی روس و انگلیس با تو طرف شوند شصت کرور ملت ایران به حکم آقایان جهاد می‌کنند»(کسروی تبریزی، ص۶۹)

کسروی تبریزی بعد از ارائه این گزارش در یک ارزیابی مورخانه می‌نویسد: «امروز زنان با همه روبند و چادر کار بسیاری کردند» (همان). تأکید کسروی بر روبند و چادر با توجه به این که وی یکی از روشنفکران عصر پهلوی است، در خور توجه بسیار می‌‌باشد.

 

۳.مقاومت در برابر ضرب الاجل روسیه

در سال ۱۲۸۹ شمسی، پس از آن که دولت روسیه به ایران ضرب الاجلی داد، تجمع عظیمی از بانوان تهرانی در مقابل مجلس شورای ملی برپا شد که هزاران زن چادری، کفن سفید بر گردن انداخته و در این تجمع حضور یافتند. نکته قابل توجه در این تجمع آن که سخنرانان آن زن بودند که عمدتاً در دفاع از مشروطیت و استقلال کشور سخن راندند. یکی از دختران دانش‌آموز در این تجمع مردان را خطاب قرار داده و اشعار زیر را می‌خواند:

ای پسران پدر ناخلف / مرگ به از زندگی بی‌شرف

آنکه در او غیرت و ناموس هست / کی به دلش وحشتی از روس هست

موقع جانبازی و مردانگیست / ترس ز بی‌حسی و دیوانگیست

مـوقع کار است معیت کنید / می‌رود اسلام حمیت کنید

(رک: بامداد، ۱۳۴۹: ص۱۷)

 

زنان تجمع کننده به این مقدار اکتفا نکرده و برای جهانی کردن صدای اعتراض خود به تلگراف خانه رفتند و تلگرافی مبنی بر شکایت از دولت روسیه تزاری به تمام کشورهای بزرگ مخابره کردند. از جنبه حمایت از دولت مشروطه نیز «بیشتر بانوان با طیب خاطر حاضر شدند با فروش جواهرات و زینت آلات خود قسمتی از بدهی دولت را به روسیه تزاری بپردازند» (همان: ص۲۱-۲۰)

 

لغو قانون منع حجاب

بعد از تبعید رضاشاه و روی کار آمدن محمدرضا در سال ۱۳۲۰ ، یعنی ۶ سال پس از اجرایی شدن قانون منع حجاب، عده ای از بانوان محجبه ضمن مخالفت با این قانون ، در معابر عمومی با چادر ظاهر شدند. حضور زنان با چادر مورد اعتراض فعالین زنان از جمله اعضای کانون بانوان قرار گرفت اما حکومت برخورد جدی با این موضوع نکرد. در مهرماه همان سال، آیت الله سیدابوالقاسم کاشانی نامه شدیداللحنی به نخست وزیر نوشت و خواهان کم کردن فشار بر زنان محجبه شد. انتشار دو فتوای «حاج حسین آقا بروجردی» و «حاج سید محمدتقی خوانساری» که دال بر لزوم حجاب و تحریم بی حجابی بود در آن روز‌ها منتشر شد و از نظر فرهنگی و دینی مردم را به سمت حجاب تشویق کرد.

به نظر می‌رسد سیاست ممنوعیت حجاب، در تاریخ ۱۰ دی ۱۳۲۲ کنار گذاشته می شود. وزارت کشور در نامه ای به نخست‌وزیر نسبت به رعایت‌نکردن استفاده از لباس متحدالشکل اعتراض می کند. وی در نامه اشاره می‌کند تا شهریور ۱۳۲۰ این قانون کاملاً رعایت می‌شده و متخلفین به جزای نقدی یا حبس محکوم می‌شدند. او پیشنهاد می‌کند متخلفین در رابطه با قانون متحدالشکل نمودن لباس طبق قانون «جداً تعقیب و به کیفر خود» برسند. اما در ادامه می‌نویسد: «بدیهی است این ترتیب شامل حال مردان بوده و مربوط به چادر نماز و چادر سیاه نیست که بنا به مقتضیات وقت فعلاً به هیچ وجه جلوگیری نمی‌شود» (خشونت و فرهنگ، اسناد کشف حجاب)

پس از لغو کشف حجاب، زنان ایرانی به طور علنی باحجاب ظاهر شدند؛ در این دوره بیشتر زنان در خارج از خانه از چادر رنگی استفاده می کردند. البته گروهی از زنان خانواده های بی تقیّد که طی چند سال طعم آزادی به سبک غربی را چشیده بودند، دیگر حاضر به بازگشت به فرهنگ حجاب نبودند.

 

پهلوی دوم

در دوره پهلوی دوم ساست حیازدایی و حجاب زدایی به شکل دیگری پیگیری شد. در این دوره آزادی در پوشش اجتماعی وجود داشت اما سیاست های فرهنگی علیه حجاب همچنان ادامه پیدا کرد. مهم ترین تفاوت کشف حجاب در دوره رضاخان و محمدرضاشاه این بود که کشف حجاب در دوره رضاخان به زور سرنیزه و در دوره محمدرضا به کمک تبلیغات و فعالیت های فرهنگی گسترش یافت.

محمدرضاشاه در کتاب «ماموریت برای وطنم» که در سال ۱۳۴۱ نوشته شده است، تلویحا از روش رضاخان تبری می‌جوید و به منش فرهنگی خود اشاره میکند: «مسئله کشف حجاب نمونه‌ای از اقدامات اصلاحی پدرم بود و همین که پدرم از ایران خارج شد در اثر پاشیدگی اوضاع در دوران جنگ، بعضی از زنان مجددا به وضع اول خود برگشتند و از مقررات مربوط به کشف حجاب عدول کردند. ولی من و دولت من از این تخطی چشم‌پوشی کردیم و ترجیح دادیم که این مسئله را به سیر طبیعی خود واگذاریم و برای اجرای آن به اعمال زور متوسل نشویم. امروز در شهرها و قصبات ایران زنان با حجاب دیده می‌شوند ولی روز به روز از عده این زنان می‌کاهد و به تدریج از میان می‌رود».

 

حیازدایی از طریق رسانه ها

پهلوی دوم از طریق رسانه های گروهی، مراکز آموزشی، ادارات و سینماها تلاش کرد تا زنان را به بی حجابی و برهنگی تشویق کند. در این دوره ارائه تصویر زن مدرن ایرانی در مجلات، رسانه‌های صوتی و به ویژه تصویری، جشن‌ها و مراسم فرهنگی شکل جدیدی به خود می‌گیرد. دیگر بحث بر سر برداشتن پوشیه و نقاب نیست، بلکه به کمک تصاویر و کلمات بخش‌هایی از پوشش زن را حذف می‌کنند.

 

تلویزیون و سینما نقش مهمی در بازتعریف زن ایرانی ایفا می‌کنند. چنانچه موارد سانسور بین سال‌های ۱۳۲۱(تصویب اولین آیین‌نامه رسمی سینما‌ها و مؤسسات نمایشی) تا ۱۳۴۴(تصویب آیین‌نامه نظارت بر نمایش فیلم و اسلاید) نیز تغییر می‌کند. در آیین‌نامه سال ۱۳۲۱ درباره صحنه‌های مربوط به عریانی زن و مرد نشان‌دادن صحنه‌های حاوی «روابط نامشروع زنان شوهردار»، «زنان لخت»، «زن و مرد در یک بستر در صورتی که زن و مرد برهنه باشند و فقط پوشش روی تخت خواب حجاب آن‌ها باشد»( تاریخ سینمای ایران از آغاز تا سال ۱۳۵۷، مسعود مهرابی)، منع شده‌‌اند.

در سال ۱۳۴۴ بندهای مذکور به موارد «جزئیات روابط جنسی منحصراً به منظور ارضای خواست‌های پست و جلب مشتری» و «آن قسمت از اندام برهنه زن یا مرد، دختر یا پسر که عیان ساختن آن عفت عمومی را جریحه‌دار می‌کند» (همان)، تقلیل می‌یابند. نمایش صحنه‌هایی از روابط جنسی و بدن برهنه زنان در فیلم‌های داخلی و خارجی در سینماها تا جایی پیش می‌رود که سازمان امنیت و اطلاعات کشور در گزارشی در تاریخ ۲۸/۹/۱۳۵۱ می‌نویسد: «اخیراً سینماهای تهران فیلم‌هایی که باعث تحریک جوانان به فساد می‌شود برروی اکران سینما آورده و این موضوع باعث عصبانیت اکثر مردم شده است» (به نقل از اسناد منتشره مؤسسه مطالعات پژوهش‌های سیاسی)

رسانه‌ها با تمسخر چادر، تبلیغ شنا در کنار دریا، ارتباط دختران و زنان شوهردار با مردان غریبه و… تن نمایی زن را ویژگی برتر زنانگی معرفی کرده و خوش صداترین، خوش اندام‌ترین و عریان‌ترین زنان را بعنوان زنان و دختران شایسته معرفی می کردند و برای تبلیغ هر چیزی از تلویزیون گرفته تا بوگیر دستشویی از تنِ زن استفاده می‌کردند. (من وفرح پهلوی، اسکندر دلدم)

همچنین شمس الملوک مصاحب، نماینده مجلس سنا و مشاور و سرپرست امور فرهنگی بنیاد پهلوی در انتقاد به وضع سینما میگوید: اکثر فیلم‌های سینما فاقد ابتکار و هنر و اندیشه و هدف و مروج ادبیات مستهجن (چاله میدانی)، قتل و کشتار و تجاوز و ….. آن هم در لفافه‌ی ترویج فرهنگ ملی هستند. (مجله ستاره سینما، شماره ۴۸، تیر ۵۳)

 

جشنِ بی هنرِ شیراز

در این دوره هرساله جشنی موسوم به “جشن هنر شیراز” برگزار میشد که به تعبیر ویلیام شوکراس روزنامه نگار انگلیسی : “جشن‌های هنر شیراز از بی‌اصالت‌ترین و مستهجن‌ترین آثار نمایشی جهان بود که هیچ سنخیتی با فرهنگ و آداب و سنن بینندگان خود نداشت.” ( آخرین سفر شاه، ویلیام شوکراس) در این جشن‌ها صحنه‌های تنفرانگیزی از روابط کامل و علنی جنسی در ماه رمضان در خیابان‌های شیراز به نمایش گذاشته شد.

 

نامأنوس بودن این صحنه‌ها در فضای فرهنگی ایران، پارسونز، سفیر انگلیس در ایران را نیز تحت تأثیر قرار داده ‌بود. وی این نمایش را در خاطرات خود اینگونه شرح می‌دهد:

«جشن هنر شیراز در سال ۱۹۷۷ از نظر کثرت صحنه‌های اهانت‌آمیز به ارزش‌های اخلاقی ایرانیان، از جشن‌های پیشین فراتر رفته‌ بود… صحنه نمایش، نیمی در داخل مغازه و نیمی در پیاده‌رو مقابل آن بود. یکی از صحنه‌ها که در پیاده رو اجرا می‌شد، تجاوز به عنف بود که به طور کامل (نه به طور نمایشی و وانمودسازی) … در مقابل چشم همه صورت می‌گرفت…

واکنش مردم عادی شیراز که ضمن گردش در خیابان یا خرید از مغازه‌ها با چنین صحنه مسخره و تنفرانگیزی روبرو می‌شدند، معلوم است. ولی موضوع به شیراز محدود نشد و طوفان اعتراضی که علیه این نمایش برخاست، به مطبوعات و تلویزیون هم رسید. من به خاطر دارم که این موضوع را با شاه در میان گذاشتم و به او گفتم اگر چنین نمایشی بطور مثال در شهر وینچستر انگلیس هم اجرا می شد؛ کارگردان و هنرپیشگان آن جان سالم به سر نمی بردند. شاه مدتی خندید و چیزی نگفت.» (غرور و سقوط، آنتونی پارسونز)

 

همزمان با اِجرای سیاست‌های فرهنگی، زنان و دختران به شیوه‌های مستقیم یا غیر‌مستقیم از استفاده ‌چادر در مکان‌های آموزشی منع ‌شدند.. در نهایت حکومت پهلوی دوم برای حذف نهایی چادر خود را ناچار به استفاده از اقدامات پهلوی اول می‌‌بیند و در شورای هماهنگی امور اجتماعی نخست‌وزیری مورخ ۱۰/۹/۱۳۵۵ طرحی ‌برای حذف چادر از پوشش زنان ارائه می‌شود. اما آشفتگی وضعیت سیاسی کشور در سالهای ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ مانع از اجرای این طرح می‌شود.

 

متن کامل سند “طرح حذف چادر در دوران پهلوی دوم، سال ۱۳۵۵”

برای مبارزه با این پوشش حقیرکننده این راه‌ها پیشنهاد می شود:

اقداماتی که در درازمدت مؤثر خواهد بود:

۱.بهره‌گیری از خدمات رسانه‌های گروهی ( ایجاد هماهنگی لازم بین رسانه‌های گروهی و متون کتاب‌های درسی برای دگرگونی باورداشت‌های فعلی در زمینه ارتباط چادر با معتقدات اخلاقی و مذهبی/ بهره‌گیری از سهم تلویزیون در بزرگداشت پوشاک محلی و نشان‌دادن جنبه‌های دست و پاگیر چادر)

۲.استفاده از نفوذ روحانیون و سپاهیان دین ( انتشار مقالات و نشریات مخصوص و اشاعه محتوای این نشریات توسط روحانیون معتبر و سپاهیان دین / بهره‌گیری از نفوذ کلام روحانیون دانشمند و شناخته‌شده در جهت تفکیک مفهوم حجاب از چادر)

۳.بهره‌گیری از فعالیت‌های سازمان‌های اجتماعی و آموزشی ( آموزش غیر مستقیم کودکان مدارس به منظور انتقال این دریافت‌ها به بزرگتر‌ها / گنجاندن مواد خاص در آموزش‌های جنبی کانون‌ها)

 

اقداماتی که در کوتاه‌مدت مؤثر خواهد بود:

با استفاده از روند گسترش همه جانبه خدمات بخش عمومی برای همگان و افزایش گروه‌های استفاده‌کننده از خدمات مزبور می‌توان به اتخاذ تدابیر مطلوب، تعداد استفاده‌کنندگان از چادر را در گروه‌هایی مانند دانش‌آموزان، کارمندان، کارگران کاهش داد.

۱.ممنوع بودن چادر برای دانش‌آموزان و دانشجویان.

۲.استفاده از پوشاک متحدالشکل برای مدارس.

۳.اجرای کامل قانون تعلیمات اجباری در مورد خانواده‌هایی که از مدرسه دختران خود جلوگیری می‌کنند.

۴.ممنوعیت بانوان کارمند از استفاده از چادر.

۵.محرومیت زنان کارمندی که از چادر استفاده می‌کنند، از دسترسی به مقام و موقعیت‌ها و همچنین از تشویق.

۶.تشویق کارمندان زن به برگزیدن لباس متناسب با کار و شرایط محیط.

۷.صدور بخشنامه به کلیه کارخانه ها و ملزم کردن کارگران به پوشیدن لباس متحدالشکل، متناسب با کار و شرایط محیط.

۸.تشویق کارگران زن به استفاده از لباس متناسب با لباس متحدالشکل خود.

۹.ممنوعیت زنان چادری از مراجعه به وزارت‌خانه‌ها و سازمان‌های دولتی.

۱۰.ممنوعیت زنان چادری از مسافرت با شرکت هواپیمایی ملی ایران.

۱۱.منوعیت زنان چادری از استفاده از اتوبوس‌های شرکت‌های واحد.

۱۲.ممنوعیت ورود زنان چادری به سینماها.

۱۳.ممنوعیت ورود زنان چادری از خرید در فروشگاه‌های شرکت‌های تعاونی شهرو روستا.

۱۴.ممنوعیت زنان چادری از استفاده از خدمات سازمان‌های اجتماعی مانند جمعیت بهزیستی و آموزشی فرح پهلوی، جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران و انجمن ملی حمایت کودکان.

۱۵.ممنوعیت ورود کودکان و نوجوانان چادر به سر به کتابخانه‌ها.

۱۶.محرومیت از شرکت در هرگونه مجامع عمومی.

 

اقدامات جنبی

اجرای مطلوب تصمیمات کوتاه‌مدت مستلزم اقداماتی به شرح زیر است:

۱.همکاری وسایل ارتباط جمعی در توجیه مقام زن و برداشت همه‌جانبه در این زمینه.

۲.همکاری وسایل ارتباط جمعی در ارائه جنبه‌های منفی چادر و ارتباط آن با عقب‌ماندگی.

۳.همکاری وسایل ارتباط جمعی در ایجاد برداشت صحیح از لباس متناسب.

۴.تحقیق، نگارش و مقالات مستند در زمینه‌های مربوط.

۵.توسعه کارخانجات پوشاک و در دسترس قرار دادن لباس‌های ارزان‌قیمت همراه با روسری که جایگزین چادر گردد.

(عصر پهلوی به روایت اسناد، علیرضا زهیری)

 

در نهایت با پیروزی انقلاب اسلامی، نهضت جدیدی در سبک پوشش و حجاب در ایران آغاز شد. برای اطلاع از چگونگی روند اجباری شدن حجاب در ایران مطلب زیر را بخوانید:

چگونه حجاب در ایران اجباری شد+ تصاویر مستند و عکس روزنامه ها+فیلم مصاحبه آیت الله طالقانی